«آدمی که خرابی به بار میآورد، باید به خودش فشار بیاورد و جوابگوی کار اشتباهش باشد.» این جملهای از کتاب «نخودی و آنتون» اثر اریش کستنر است. داستان این کتاب، دوستی و ارتباط بین نخودی و آنتون است. نخودی دختر بچهای از یک خانواده پولدار است، طی ماجرایی با آنتون دوست میشود. آنتون برعکس نخودی از خانوادهای مرفه نیست. زندگی سختی دارد اما باعرضه است و فکرش خوب کار میکند و نخودی از فکرهای او کیف میکند.
اریش کستنر، نویسنده آلمانی را بیشتر بخاطر کتابهایش برای کودکان میشناسند. او شعر هم میسرود و فیلمنامه هم مینوشت. کتاب «وقتی پسربچه بودم» داستان زندگی کستنر است از زبان خودش. در حقیقت، کستنر زندگی خودش را، که فراز و نشیب کم نداشت، در قالب کتاب نوشته است. او بخاطر کتابهایش جوایز متعددی گرفته است که از آن میان میتوان به جایزه «هانس کریستین آندرسن» اشاره کرد. تیزبینی و رگههای طنز و شوخطبعی در کارهایش از ویژگیهای بارز او محسوب میشوند.
کستنر در بحبوحه جنگ جهانی در آلمان زندگی میکرد و هرگز با تمام فشار و سختیهایی که روی او بود، دست از نوشتن بر نداشت و آلمان را ترک نکرد. کستنر دنیای کودکان و نوجوانان را دوست داشت و دلش میخواست بیشتر برای آنها بنویسد. او ماجراهایی آموزنده و داستانهایی انتقادی برای بچهها نوشت. تا جایی که اکنون یکی از افتخارات تاریخ ادبیات کودکان و نوجوانان آلمان محسوب میشود.
«نخودی و آنتون» داستان رابطه و دوستی است. آنتون مثل خود کستنر، شجاع و جسور است و به داد نخودی میرسد. او هم فکرش خوب کار میکند و هم ترس در دلش جایی ندارد. نخودی از دوستی با او لذت میبرد و همین رابطۀ آنها را خواندنی میکند و ماجراهای کتاب را رقم میزند. کتاب «نخودی و آنتون» شانزده فصل دارد و خواندنش چه برای کودک دیروز چه برای کودک امروز شیرین و لذتبخش است چرا که کستنر نویسندۀ اهل فکری بود که برای انتقال دغدغههایش کتاب مینوشت و دنیا و شخصیت بچهها برایش جدی بود.
کتاب نخودی و آنتون