هیچ صنعتی مانند صنعت نمایش و سرگرمی نیست. با این حال، وقتی واقعا درباره اش فکر می کنیم، همه ی تیم های بازاریابی (صرف نظر از این که واقعا در چه حوزه ای فعالیت می کنند)، به هنگام عرضه ی محصولی جدید، رفتارشان به گونه ای است که انگار در این صنعت فعالیت می کنند. به جد معتقدم هر کسی که محصولی را بازاریابی یا عرضه می کند در خیالش این طور تصور می کند که دارد افتتاحیه ی فیلم بسیار موفقی را برگزار می کند. و این توهم در شکلگیری و تحریف هر تصمیمی که برای بازاریابی می گیریم، نقش دارد. احساس خوبی ایجاد می کند، اما بسیار اشتباه است. اولین ایده مان افتتاحیه ا ی بزرگ، مراسم باشکوه عرضه ی محصول، انتشار خبر یا پوشش رسانه ای گسترده است.
ناخودآگاه فکر می کنیم به بودجه ی تبلیغاتی نیاز داریم. به فرش قرمز و آدم های مشهور نیاز داریم. از همه خطرناکتر، تصور می کنیم باید در یک بازه ی زمانی بسیار کوتاه تا می توانیم مشتری به دست آوریم و اگر این روش فورا جواب ندهد، همه چیز را شکستی می بینیم که البته از عهده ی زیانش برنمی آییم. در این توهم به سر می بریم که محصولمان باید مثل فیلم تبدیل شوندگان باشد، نه پروژه ی جادوگر بلر. ناگفته پیداست که چنین فکری احمقانه است. با این حال، من و شما، سال هاست یاد گرفته ایم بی چون و چرا از این توهم پیروی کنیم. مشکل کار کجاست؟ خب، برای تازه کارها، بیشتر فیلم ها شکست می خورند.
عنوان شغلی جدید «هکر رشد» دارد خودش را در فرهنگ دره ی سیلیکون نهادینه می کند و این موید آن است که کدنویسی و مهارت های فنی برای تبدیل شدن به یک بازاریاب بزرگ در عصر حاضر ضروری اند. هکرهای رشد ترکیبی از بازاریاب و کدنویس هستند که به سوال همیشگی «چگونه برای محصولم مشتری پیدا کنم؟» نگاه می کنند و با آزمون های A/B، صفحات فرود، عامل ویروسی، تحویل پذیری ایمیل و گراف باز به این سوال جواب می دهند...