جاینین ساندرز در این کتاب آموزنده با بهتصویرکشیدن داستان جذاب یک شوالیه که مورد علاقهی اکثر کودکان است، به موضوع فوقالعاده مهم و حساسی میپردازد. آزار یا تجاوز جنسی، حادثهای ناگوار و بیشازاندازه تلخ برای همهی کودکان و والدین محسوب میشود که آسیبهای روحی و روانی آن، تا پایان عمر همراه آنهاست.
آلفرد کوچولو با مادرش بانو سوزان در کلبهای کوچک زندگی میکند، روزگار آنها به سختی میگذرد و مادر آلفرد برای گذران زندگی، در قلعهی لرد هنری که از اشرافزادههای معروف و ثروتمند است کار میکند. مادر، آلفرد را هم با خود به قلعه میبرد و لرد هنری با آلفرد رابطهی دوستانه و خوبی دارد تا اینکه یک روز لرد هنری بیشازحد با آلفرد قلقلک بازی را انجام میدهد و به جاهای خصوصی آلفرد دست میزند. آلفرد درد بدی در دلش احساس میکند و احساس خیلی بدی پیدا میکند و دیگر دلش نمیخواهد که ...
کودکان باید یاد بگیرند چطور امنیت خود را حفظ کنند و اگر فردی تماس جسمی نامناسبی با آنها برقرار کرد، این موضوع را فورا به فرد بزرگسال مورد اعتمادشان بگویند. این مسئله، فوقالعاده سرنوشتساز و مهم است و اندکی غفلت در این موضوع از سوی بزرگترها، میتواند آسیبهای جدی عاطفی و روانی به کودکان وارد کند.
کودکان معمولا نمیتوانند احساسات خود را راحت و شفاف بیان کنند. بنابراین هر روز این فرصت را برایشان فراهم کنید که از احساسشان حرف بزنند. دربارهی احساس «امنیت» و «ناامنی» با کودکان گفتوگو کنید و موقعیتهای مختلفی را که ممکن است باعث ایجاد حس ناامنی در کودک شود، بسازید تا با احساسش در آن شرایط خاص آشنا شود و بتواند با شما دربارهاش صحبت کند. با فرزندتان حرف بزنید و بپرسید که وقتی نگران است یا احساس ناامنی میکند، چه حالی دارد؟ برایش توضیح دهید که آدمها وقتی نگرانند یا احساس ناامنی میکنند، این اتفاقها برای بدنشان میافتد: دستهایشان عرق میکند، قلبشان تند میزند، گریه میکنند و بگویید اینها «نشانههای هشداردهنده» هستند که خبر میدهند یک جای کار اشکال دارد. فرزندتان را تشویق کنید که هروقت با «علائم هشداردهنده» روبهرو شد، به یک بزرگتر مورد اعتماد خبر بدهد.
کتاب بعضی از رازها را نباید نگه داشت