کتاب خاطرات همفر

The memiry of mr.kumpher
جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی
  • 10 % تخفیف
    65,000 | 58,500 تومان
  • موجود
  • انتشارات: امیرکبیر امیرکبیر
کد کتاب : 23644
مترجم :
شابک : 978-9640004999
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 35
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب خاطرات همفر

"خاطرات همفر" به عنوان کسی که "جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی" بود، می تواند نکات جالبی را با خود به همراه داشته باشد. در این اثر به ترجمه ی "محسن مویدی"، "همفر" سرگذشت خود را در کسوت یک جاسوس بریتانیایی در خاورمیانه و در راستای پیشبرد اهداف استعمارگرایانه ی بریتانیا تعریف می کند.
او در این خاطرات به مشکلاتی که با مملکت های اسللامی و اساسا با خود اسلام داشته اشاره می کند و از اجتماعی که متشکل از نمایندگان انگلیس، فرانسه و روسیه بوده سخن به میان می آورد؛ از ماموریت خود در ترکیه و سرگذشت دیگر دوستانش حرف می زند و از آنچه اهل تشیع و تسنن به آن معتقدند، صحبت می کند. پس از این ماجرای ورود وی به بصره و ملاقاتش با شیخ عمر الطائی و همچنین آشنایی با محمد بن عبدالوهاب مطرح می شود. بحث هایی در این قسمت آورده شده و پس از آن حرکت به طرف نجف و کربلا صورت می گیرد. با انجام بخشی از ماموریت ها وی به انگلیس باز می گردد و با وزیر ملاقات می کند. او نقاط قوت و ضعف مسلمانان را شناسایی کرده و در صدد است تا هم نقاط قوت را نابود کند و هم نقاظ ضف را توسعه بخشد.
یکی از مهم ترین بخش های کتاب، عملکرد بریتانیا و "همفر" برای شکل دهی و گسترش فرقه ی وهابی است که شروع به کار آن را در سال 1150 قمری به صورت رسمی اعلام داشتنذد. "خاطرات همفر" نه تنها استراتژی های پلید و جاسوسانه برای تفرقه افکنی میان مسلمانان را به تصویر می کشد، بلکه افشاگری های قابل توجهی را در این برگ از تاریخ به خواننده عرضه می کند.

کتاب خاطرات همفر

دسته بندی های کتاب خاطرات همفر
قسمت هایی از کتاب خاطرات همفر (لذت متن)
در سال 1122 هجری قمری، 1710 میلادی، وزیر امور مشترک المنافع من را به مصر، عراق، حجاز و استانبول فرستاد تا به عنوان یک جاسوس به وظیفه ام عمل کنم و اطلاعات لازم و کافی را برای تجزیه و شکست مسلمانان به دست آورم. وزارتخانه برای این مأموریت همزمان، 9 فرد چابک و شجاع دیگر را منصوب کرد. علاوه بر پول، اطلاعات و نقشه های مورد نیاز ما، لیستی از اسامی دولتمردان، دانشمندان و روسای قبایل نیز در اختیارمان قرار گرفت. من هرگز فراموش نخواهم کرد لحظه ای را که از وزیر امور خارجه خداحافظی می کردم، او گفت که: «آینده کشور ما به موفقیت شما بستگی دارد. بنابراین شما باید نهایت انرژی خود را صرف بکنید.» سفر خود را به استانبول، مرکز خلافت اسلامی، آغاز کردم. علاوه بر وظیفه اصلی ام، وظیفه دیگرم یادگیری زبان ترکی در حد خیلی خوب بود، که زبان مادری مسلمانان آن جا بود. من قبلا در لندن به میزان قابل توجهی زبان ترکی، عربی (زبان قرآن) و زبان فارسی را آموخته بودم اما یادگیری یک زبان با صحبت کردن آن زبان مانند زبان مادری خود، کاملا متفاوت است. در حالی که مهارت اول را در عرض چند سال می توان به دست آورد، اما دومی به چندین برابر زمان نیاز دارد. من مجبور شدم زبان ترکی را با تمام ظرافت های آن یاد بگیرم تا مبادا مردم به من شک کنند.