«آنژی» به همراه خانواده و پسرعمویش «موئه»، در روستایی از ایالت «وایومینگ» که در مرز جنوب شرقی پارک «یلواستول» واقع شده زندگی می کرد. او در مدرسه دختر باهوشی بود و موئه پسری بود که به جنگل سرخ آشنایی کامل داشت. آنژی و موئه دوستان خوبی با هم بودند. روزی آنها به جنگل سرخ رفته بودند. در تابستان جنگل سرخ خشک بود. موئه تعدادی سنگ چخماق آتش زنه پیدا کرد و بعد از جر و بحثی با آنژی، او را ترک کرد. آنژی چخماق ها را به هم زد و جرقه ای تولید شد و روی خارها افتاد. او ناخواسته باعث شروع آتش سوزی در جنگل شد. موئه به کمک او شتافت و بعد از گذراندن وقایعی وحشتناک آنها خود را نجات دادند. اما چهارده هکتار از جنگل سرخ ویران شد. در این کتاب داستان دیگری با عنوان قطره به نگارش درآمده است.
کتاب جرقه