"قدرت خواندن از سقراط تا توییتر" کتابی است نوشته ی "فرانک فوردی" که به تاریخچه ی خواندن، نحوه ی خواندن و به ویژه نگرشها در مورد خواندن می پردازد. نویسنده به طور ویژه با پست مدرنیست هایی که نوشتن را به نفع فرهنگ شفاهی تحقیر می کنند و آنان که اهمیت خواندن را کم رنگ می دانند، مخالف است.
"قدرت خواندن از سقراط تا توییتر"، اثری است تامل برانگیز، اطمینان بخش و در عین حال هشدار دهنده. نویسنده با روایت هشدارهای هزاره ی قبلی در زمینه ی خواندن و قرن های قبلی در مورد چاپ، زمینه را برای نگرانی های فعلی در مورد تأثیر مخرب رسانه های دیجیتالی فراهم می کند.
با نزدیک شدن به دوران مدرن، "فرانک فوردی" ابعاد مختلف خواندن نظیر خواندن به عنوان یک عمل غیر طبیعی در مقابل خواندن به عنوان روشنگری، خواندن برای سودمندی در مقابل خواندن برای زندگی، و خواندن به عنوان لذت در مقابل خواندن به عنوان خطر را توصیف می کند.
این کتاب را می توان تاریخ نقد خواندن توصیف کرد که با تمرکز بر قرن های 18 تا 20 نوشته شده است. این کتاب دیدگاه های مختلفی را ارائه می دهد و بسیار خواندنی است. "قدرت خواندن از سقراط تا توییتر" یک کتاب جامعه شناسی محافظه کارانه نیست و به نظر می رسد "فرانک فوردی" نظرات افراطی تری را به همراه صدای نظرات شخصی خود در آن گنجانده است.
نویسنده در این کتاب مروری عالی بر توسعه ی متنوع خواندن در طول تاریخ و بحث در مورد مباحث کلیدی پیرامون فرهنگ و سیاست داشته است که به طرق مختلف سعی در تعدیل یا منع عادات خواندن داشته اند و اما خود نیز تحت تأثیر مطالعه قرار گرفته اند. "قدرت خواندن از سقراط تا توییتر" کتابی کامل است که به شکل مختصر نوشته شده است.
سقراط معتقد بود جست وجوی حقیقت چنان طاقت فرساست که چنین وظیفه ای را فقط به معدودی از شهروندان آتن می توان سپرد؛ همین نکته یکی از دلایل کراهتش از متن مکتوب بود. او اصرار داشت معرفت «چیزی نیست که مثل سایر علوم بتوان در قالب کلمات درآورد»؛ فقط «پس از مراودهٔ طولانی میان آموزگار و شاگرد در جست وجوی موضوع» است که معرفت حقیقی به روح راه می یابد. (۴) گویا افلاطون، بیش از آنکه دلواپس متن مکتوب باشد، نگران انتشار آن میان تودهٔ مخاطبان بود:
اگر گمان می کردم که می شود این ها را به قالب کلمات مکتوبی درآورد که برای انبوه مردم مفید باشند، کاری شرافتمندانه تر از این در عمرم نمی یافتم... که بر ماهیت چیزها پرتو بیفکنم تا همگان ببینند. اما گمان نمی کنم «تفحص»، عنوانی که بدین مطالب داده می شود، هیچ سودی به حال مردم داشته باشد، الّا معدودی از آن ها، یعنی کسانی که با اندکی راهنمایی می توانند خودشان حقیقت را کشف کنند. و مابقی برخی دچار حقارتی بی بنیاد و ناشایست می شوند، و برخی مبتلا به غروری مبالغه آمیز و ابلهانه، انگار که چیزی عظیم آموخته اند.
در فرهنگ عمومی دمکراتیک امروزی که آگاهانه سعی در فراگیرشدن دارد، میل سقراط به محدودسازی آزادی مردم در خواندن محتوای دلخواهشان در شرایط دلخواهشان تکفیر می شود. اما حتی در قرن بیست ویکم نیز عامهٔ مردم را به گونه ای جلوه می دهند که انگار قربانیان بی دفاعی هستند در برابر دست کاری رسانه ای روزنامه ای زرد یا فنون تبلیغاتی. در عصر اینترنت، چنین دغدغه هایی چند برابر شده اند.
در زبان مادری بیسوادم. خواندن در/به زبان دوم را در مدرسه آموختم. ادبیات داستانی و دانش پایه ای را در زبان دوم تجربه کردم. دانش تخصصی و تکمیلی را به زبان بیگانه. شخصیتی سه گانه دارم. بیسوادی و نخواندن را در زبان مادری. لذت از خواندن ادبیات داستانی و دانش و تخصص در هر دو زبان تجربه میکنم