چشمم به در هال است تا برسند. سایه ی پاهاشان توی رگه های نور بیرون، می رقصد. درکه باز می شود، اول مامان نجمه، یک سر مبل دونفره ای را گرفته، می آید داخل و بعد ستاره، سر دیگر مبل را. نفس نفس می زنند. چند تار مو، همراه با شره های عرق آمده است تا گونه های مامان و...