رها: چرا به پیمان نمیگی؟؛ تمنا: اون میدونه خیلی وقته میدونه، اما نمیخواد قبول کنه، قبول نکرده.؛ رها: الان چه تصمیمی گرفتی؟؛ هامون: از تو جدا شم با خونواده ی اولم زندگی کنم؛ رها: به من فکر نکردی؟؛ تمنا: جای من بودی چیکار میکردی رها؟؛ رها: پس زندگی من چی؟ ده سال زندگی من؛ پیمان: تو زندگی منو خراب کردی هامون، چطور تونستی همچین کاری بکنی؟