با تمام شدن کره محلی، تازه می خواستم در بحث مشارکت کنم که موضوع عوض شد و آقاجان و مامان شروع کردند به صحبت کردن درباره ماشین جدید ملیحه و آقای دکتر. آقاجان گفت: «حالا که وسیله هست، من مگم پنج شنبه جمعه همه با هم دسته جمعی یکی دو شب با ماشینشان بریم طبر». من، چون خیلی درس داشتم و امتحانات پایان سال نزدیک بود، بلافاصله از پیشنهاد آقاجان استقبال کردم. با خودم گفتم آدم دو روز هم به خاطر سفر درس نخواند غنیمت است. حتی خودم را گول زدم که برای اینکه خیلی هم از درس عقب نمانم کتاب هایم را برمیدارم و توی باغ های طبر زیر سایه درخت ها هم میوه دزدی می خورم هم درس می خوانم؛ اما ته دلم می دانستم آنجا وقت نمی شود و اتفاقا وقتی کتاب همراهت باشد تفریح لذت بیشتری دارد. بی بی، در اعلام موافقت برای رفتن به طبر، گفت: «ای چی خوبه اگه بریم! باز از همون جا از گلبه رقیه کره محلی تازه مگیریم. ای خوش میآد دور هم کره و فتیرمسکه بخوریم»! مامان گفت: «ها دیگه ... به خصوص که خیلی وقتم هست کره محلی نخورده» وقتی می خواستم بروم، بی بی گفت: «محسن جان، برام آب می آری قرصم بخورم»؟ وقتی لیوان آب را به دست بی بی دادم، پرسید: «از فشاری جا کردی یا از یخچان»؟ - از یخچال. - ها ... خوبه. البته روز قبل هم که برایش آب بردم همین سوال را کرد و وقتی گفتم: «از فشاری». باز هم گفت: «ها ... خوبه». تا دبیرستان حداقل یک ربع تا بیست دقیقه راه بود. آن پنج دقیقه تفاوت بستگی به مسیری داشت که انتخاب می کردم. روزهایی که بیشتر وقت داشتم و تنها بودم عمدا راهی را انتخاب می کردم که از جلوی خانه دریا رد شوم. چند سالی می شد که مثل پرستوها کوچ کرده بودند و رفته بودند جنوب؛ اما هنوز به یادش بودم. به او که فکر می کردم در حال خیال پردازی می دیدم به دبیرستان رسیده ام و رویاهای شیرینم را در کلاس درس دنبال می کردم. روزهایی که دیر می شد یا با سعید به دبیرستان می رفتیم حتی مستقیم ترین مسیر هم طولانی به نظر می رسید.
جلد قبلی واقعا قشنگتر بود💔
شدیدا موافقم من آبنبات پسته ای و نارگیلی و هل دار و دارم و حالا دنبال دارچینی با جلد قبلی هستم :(
ادامه داستان محسن هست، مجددا ملیح و لطیف.
با مطالعهی این کتاب با شخصیتهای داستان زندگی کردم ، با غم هاشون گریه و با شادی شون از ته دل خندیدم :)))) پونزده سالم هست و این کتاب و صد البته سه جلد دیگر این مجموعه واقعا برام جذابه . پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید و لذت ببرید .
من تازه دیروز آبنبات دارچینی رو به همراه کتاب درون آب سفارششون دادم از همین سایت و جدا خیلی برای رسیدنش هیجان زدم =))) خیلی تعریف از چهار گانه آبنبات زیاده امیدوارم واسه منم جذاب باشه😁
عالیه من کتابش دارم و عالیه پیشنهاد میکنم بخونین و حال کنید
کتابی زیبا و طنزی دوست داشتنی سرشار از نوستالژی برای بچههای دهه شصت بود چند روزی که این کتاب رو مطالعه میکردم انگار داشتم با تک تک شخصیتهای این داستان زندگی میکردم و واقعا از خواندن اون لذت بردم #معرفی_کتاب_با_ایران_کتاب
خیلی قشنگ و خوشخوان با طنزی آشنا و صمیمی...
واقعا آفرین! در اکثر کامنتها دیدمت...
خیلی طنز قشنگی داره، من دوستش داشتم.
کتاب شیرینیه فکر کنم جلد چهاری هم در کار باشه چون تقریبا نصفه تموم شد
کتاب خیلی دوست داشتنی و شیرینیه. زندگی محسن و اتفاقاتی که براش میفتن بیشتر به طنز کتاب اضافه میکنه. برای شروع کتابخوانی از جمله کتاب هاییه که میشه به نوجوانان پیشنهاد کرد.