با کاراکترهایی پیچیده و پیرنگی باورپذیر، و سوالاتی دشوار درباره وفاداری، ایمان و مسئولیت پذیری.
پایانی مهیج بر سه گانه فانتری حماسی «مه زاد».
با غافلگیری های رضایت بخش و خیره کننده.
دست هایش می لرزید؛ سعی داشت تمام قوایش را برای بیرون کشیدن میخ از پشت خود و پایان دادن به زندگی هیولایی اش احضار کند. دیگر دست از تلاش برای یافتن راهی برای رهایی از این نوع زندگی برداشته بود.
سه سال. سه سال تمام زندگی به عنوان یک مفتش؛ سه سال تمام اسیر افکار خودش بود. در این سه سال برایش ثابت شد که هیچ راه فراری وجود ندارد. حتی حالا هم ذهنش مشوش بود.
و ناگهان آن چیز کنترل او را در دست گرفت. انگار دنیا در اطرافش لرزش داشت؛ ناگهان همه چیز برایش شفاف شد. او برای چه تقلا می کرد؟ چرا نگران بود؟ همه چیز دقیقا همانطوری بود که باید باشد.
لطفا قیمت کتاب رو تصحیح بفرمایید
بهترین و بیرحمانهترین پایان ممکن رو داشت یعنی سندرسون اومد توی ۵۰ صفحه پایانی درباهی عشق ، خدا ، فداکاری ، ایمان ، دین ، جنگ و کلی چیز دیگه حرف زد و به بهترین شکل ممکن داستان رو تموم کرد
واقعا از مجموعه مه زاد لذت بردم پر از هیجان و غافلگیری بود و اصلا نمیتونستم اخر هیچ کدوم از کتابها رو تا صفحههای پایانی حدس بزنم اینقدر قشنگ بود که نمیتونستم کتاب رو کنار بذارم
تنها کلمه ای که برای توصیف مجموعه مه زاد به ذهنم میرسه: توصیف ناپذیر! با انتظار بالایی سراغ جلد اول رفتم و نگران بودم در حد تعریف هایی که میشد نباشه. اما الان فهمیدم تمام اون تعریفها راست بود! بهترین مجموعه فانتزی ای که تا به حال خوندم❤️
تنها کلمه ای که برای توصیف مجموعه مه زاد به ذهنم میرسه: توصیف ناپذیر! با انتظار بالایی سراغ جلد اول رفتم و نگران بودم در حد تعریف هایی که میشد نباشه. اما الان فهمیدم تمام اون تعریفها راست بود! بهترین مجموعه فانتزی ای که تا به حال خوندم❤️