برفی از اینکه از دیگر گوسفندها ریزه تر بود و نمی توانست تند بدود یا خیلی بالا بپرد ناراحت بود. برای همین تصمیم گرفت بیشتر از گوسفندهای دیگر علف بخورد. بنابراین، هر روز بیشتر علف می خورد و بزرگ و بزرگ تر می شد. بزودی آنقدر بزرگ شد که همه علف های چمنزاد را خورد، جنگل را خورد، تمام آب رودخانه را خورد. یک بار زمین را گاز زد و یکی از کشورهای دنیا را خورد، اما…