«مرتضی» پسر هفده ساله و ملقب به «مرتضی گاری» است که در جنوب شهر در منطقه فقیرنشین به اتفاق پدر و مادرش زندگی می کند. پدر و مادر نسبت به تحصیل وی بی تفاوت هستند و مرتضی در کلاس چهارم مشغول به تحصیل است. او بیشتر اوقات خود را به همراه دوستانش به خوشگذرانی، فوتبال، خلاف های کوچک و... می گذراند. روزی به طور اتفاقی «فرشته»، دختر نوجوان محلّه را می بیند و او را ناخواسته تعقیب می کند. فرشته به بازار و سینما سر می زند. در فرصتی، مرتضی فرشته را از وجود موتورسواری که در تعقیب وی است مطلع می کند و باعث فرار فرشته می شود. مأموران رژیم شاه مرتضی را دستگیر می کنند، بی آنکه بداند موضوع چیست؟ او مورد بازجویی قرار می گیرد و کم کم به اسرار مهم فعالیت سیاسی فرشته پی می برد. او کم کم با مرور خاطرات خود و بازبینی اتفاقاتی که ساده از آنها چشم پوشی کرده بود، به حقایق جدیدی می رسد. شایان ذکر است کتاب حاضر برای گروه سنی (د) و (ه) تهیه شده است.
کتاب فصل پنجم: سکوت