این کتاب از زبان دختری جوان روایت می شود که زندگی اش در جایی به زندگی دایی اش گره خورده است. او و دایی حالا خود را در پاسگاه می یابند تا در مقابل ادعای پوچ و تهی زنی به نام گیتا از خودشان دفاع کنند. سارا با عظمی راسخ و اراده ای قوی می خواهد در مقابل این خانواده ی بی هویت ایستادگی کند و تمام سختی های آن را به دوش می خرد. او سال هاست که پدر و مادرش را از دست داده و همین موضوع باعث شده تا با بهرام رابطه ای فراتر از یک دایی و خواهرزاده داشته باشد، رابطه ای که آن ها را هم چون شیر و قهوه در هم می آمیزد اما به طعم تلخی ملموس…
کتاب آذرخش