شاید در ابتدا و هنگام برخورد با عنوان این جستار، تطبیق دو فلسفه ای که یکی واقع باورانه و دیگری ایده باورانه است، آن سان خودسرانه و شگفت به نظر رسد که گویی جز فریب به برخی شباهت های ظاهری، ره آوردی نخواهد داشت. اما این پژوهش، پیش تر در پی آن است که همین شباهت ها و تفاوت های ظاهری را پشت سر نهد و هم سخنی را نه فقط در مبنا و روش، بلکه بیشتر در مبدأ و مقصد پی بجوید. هر چند این رویکرد به فلسفه تطبیقی که از کوربن و ایزوتسو به یادگار مانده است، چندان چیرگی نیافت و چیستی، چرایی و چگونگی خود را بیش از پیش به روشنی نشناخت، اما نسبت به آنچه تاکنون چیره است، روشن تر و روشمندتر به نظر می رسد.
کتاب سهروردی ، بارکلی و هستی به مثابه حضور