کتاب دیکتاتورزاده ها

Children of Monsters
دیکتاتورها چه جور فرزندانی پرورش می دهند؟
کد کتاب : 27999
مترجم :
شابک : 978-6002535627
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 312
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

معرفی کتاب دیکتاتورزاده ها اثر جی نوردلینگر

پسر یا دختر یک دیکتاتور بودن چگونه است؟ هیولایی در سطح استالین؟ داشتن نامی مترادف با ظلم ، وحشت و شر چگونه است؟
جی نوردلینگر تصمیم گرفت تا به این سوال پاسخ دهد و این کار را در کتاب دیکتاتور زاده ها انجام می دهد. او در کل این کتاب 20 دیکتاتور را بررسی می کند که جزو بدترین ها هستند: استالین ، مائو ، ایدی امین ، پل پوت ، صدام حسین و غیره. اما این کتاب در مورد این دیکتاتور ها نیست ، بلکه در مورد فرزندان آنها است.
بعضی از آنها کاملا وفادار هستند. آنها پدر خود را تحسین کرده ، برایش احترام قائلند و یا پرستشش می کنند. برخی از آنها در حقیقت به عنوان دیکتاتور جانشین پدر خود می شوند - مانند کره شمالی ، سوریه و هائیتی. بعضی از آنها شک دارند. بغضی از آنها تبدیل به یک مخالف تمام عیار می شوند و یا حتی تا سر حد جدایی پیش می روند. تعدادی از دختران تجربه ی کشته شدن شوهرشان توسط پدرشان را دارند. بیشتر این کودکان درگیر جنگ ، زندان ، تبعید یا هرگونه آشوب دیگری هستند.
بدیهی است که این کودکان مشترکات زیادی دارند. اما آنها همچنین اشخاص مستقلی هستند و آنطور که می توانند زندگی می کنند. نکته اصلی مشترک بین آنها این است: آنها در شرایط بسیار عجیب و غریبی بوده اند.
اگر شما فرزند یک دیکتاتور بدنام بودید ، که بر کشور شما تسلط دارد ، چه می کردید؟ این شخصیت ها را شخصا ملاقات کرده، حیرت کنید، بلرزید و تعمق کنید.

کتاب دیکتاتورزاده ها

قسمت هایی از کتاب دیکتاتورزاده ها (لذت متن)
هیتلر فرزندی نداشت. او همسر هم نداشت مگر اینکه بخواهید اوا براون را به حساب بیاورید. معشوقه ای که هیتلر درست قبل از خودکشی اش (و خودکشی اوا) با او ازدواج کرد. این باید یکی از عجیب ترین عروسیها در طول تاریخ باشد که در پناهگاهی زیرزمینی بعد از نیمه شب اتفاق افتاد ضیافت شامل قدری شامپاین، ساندویچ و گپ های خودمانی غیر طبیعی بود. در بعدازظهر روز بعد، تازه عروس و داماد خودکشی کردند.

در تابستان ۱۹۱۷، دختری فرانسوی همراه با دوستانش یونجه درو میکرد. هیتلر سرباز بود و در جنگ جهانی در فرانسه میجنگید. وقتی هیتلر آن طرف جاده در دفترش مشغول طراحی بود، توجه شارلوت و دوستانش به او جلب شد. شارلوت انتخاب شد تا به آن سو برود و با او حرف بزند. آنها به نوعی یک رابطه عاشقانه را شروع کردند. او ۱۶ ساله و هیتلر ۲۸ ساله بود. آن دو در دشت و صحرا ساعت ها پیاده روی می کردند که این دیدارها خیلی هم خوب پیش نمیرفت: او درباره تاریخ پروس، اتریش و باورایا نطقهای آتشینی می کرد. به هر حال، آن حرفها شارلوت را تحت تأثیر قرار میداد

فیلیپ لورت پس از مرگ پدرش به مونیخ سفر و با دختر هیملر ملاقات کرد. کسی که به او گفت در میان نازی ها همیشه این اعتقاد وجود داشت که هیتلر یک پسر پنهانی در فرانسه داشت. فیلیپ چیزهای بیشتری هم به دیلی میل گفت: «من فکر نمی کنم شرارت ارثی باشد. قطعا، کیفیات از والدین به تو میرسد اما این تو هستی که زندگی ات را بنا می کنی و هر چیزی را که هست خودت می سازی» او درباره پدرش به صراحت گفت: «او از اینکه پسر هیتلر باشد افتخار میکرد»