"خانه" داستان روح مردی است که پس از مرگ به خانه اش بازگشته و از این که همسرش او را نمی بیند و احساس نمی کند، دچار اندوه شده است. همسرش در تنهایی، غصه می خورد، گریه می کند و مرد قادر به دلداری دادن و آرام کردن وی نیست. او می خواهد حضورش را اعلام کنند، می خواهد فریاد بزند، اما زن بی توجه به تمام این ها لباس می پوشد و از خانه خارج می شود و مرد می ماند و پیغامی برای همسرش که: من خانه هستم عزیزم، این جا هستم، توی این اتاق تنگ و تاریک تاریک عزیزم. کتاب حاضر مشتمل بر دوازده داستان کوتاه تحت عنوان "خانه "، "یکی از ماهی ها نیست"، "شناور در زمستان"، "دوزخ"، "ببین چه بارانی می آید!"، "دلم می خواد بمیرم"، "خرچنگ"، "خرس های قطبی"، "برادر کجایی؟!"، "... و ماه"، "بخار در آینه" و "بازی" است.
کتاب پشت سرت را نگاه نکن