و چشمان مشوش و دردهای نهان به هر زخمی بروید بال جنبنده دگرگون می شوم آن دم رها، رسته به شکل مرغ آزادی و جویم روزگار رفته از دست و آن دم می توانم باز ببینم زندگانی جوانی را...