کتاب زیستن

To Live
  • 15 % تخفیف
    250,000 | 212,500 تومان
  • موجود
  • انتشارات: نشر ثالث نشر ثالث
    نویسنده:
کد کتاب : 1482
مترجم :
شابک : 978-600-405-250-4‮
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 232
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1992
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

برنده جایزه Ordre des Arts et des Lettres

برنده جایزه Grinzane Cavour Prize

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 1994 ساخته شده است.

معرفی کتاب زیستن اثر یو هوآ

کتاب زیستن، رمانی نوشته ی یو هوآ است که اولین بار در سال 1992 وارد بازار نشر شد. این رمان جذاب و جنجال برانگیز که ابتدا در چین ممنوع اعلام شد و پس از گذشت مدتی، یکی از تأثیرگذارترین کتاب های این کشور نام گرفت، داستان دگرگونی شخصیت اصلی و تبدیل او از پسر نازپرورده ی مردی ثروتمند به کشاورزی ساده و مهربان را روایت می کند. فوگویی پس از هدر دادن ثروت خانواده ی خود در قمارخانه ها و فاحشه خانه ها، اکنون بسیار پشیمان شده و تصمیم گرفته که به کار زراعت روی آورد. او توسط ارتش ملی گرا مجبور می شود خانواده اش را رها کند و شاهد ترس ها و رنج های به وجود آمده در جنگ داخلی باشد. فوگویی سال ها بعد به خانه بازمی گردد اما متوجه می شود دنیایی که زمانی می شناخت، اکنون تغییرات زیادی کرده است.

کتاب زیستن

یو هوآ
یو هوآ، زاده ی 3 آپریل 1960، نویسنده ای چینی است.هوآ قبل از روی آوردن به نویسندگی در سال 1983، به مدت پنج سال به تحصیل دندانپزشکی مشغول بود. او اندکی پس از انتشار اولین اثر خود، به عنوان یک نویسنده ی خوش آتیه ی آوانگارد شناخته شد. بسیاری از منتقدین، هوآ را یکی از برترین نویسندگان پست مدرنیست ادبیات چین در نظر می گیرند.
نکوداشت های کتاب زیستن
A work of astounding emotional power.
کتابی با تأثیرگذاری عاطفی شگفت انگیز.
Dai Sijie

It reaches the core of what it means to be a human being.
این اثر به بطن معنای انسان بودن دست می یابد.
Lisa See

Written with beauty, defiance, and hope.
نگاشته شده با زیبایی، ایستادگی و امید.
Wang Ping

قسمت هایی از کتاب زیستن (لذت متن)
ده سال پیش که جوانتر بودم کار دلچسبی نصیبم شد، یعنی سفر به گوشه کنار کشور و گردآوری ترانه های محبوب قومی. تمام تابستان آن سال شده بودم عین گنجشکی که مدام از این شاخ به آن شاخ می پرید. در بین کلبه های روستایی و در و دشت می گشتم که مالامال از زنجره و سیلاب نور خورشید بود. چای تلخ و شوربای کشاورزها به دلم می نشست. همیشه سطلی از این چای زیر درختی کنار مرز مزرعه ها بود و من بی لحظه ای درنگ پیاله ام را که لک چای رویش بود پر می کردم. پیاله که لبالب پر می شد، با بعضی از کارگرهای مرد دری وری می بافتیم. من که فیس و افاده می آمدم، دخترها با خودشان پچ پچ می کردند و یواشکی کرکر می کردند. یک دفعه همه بعد از ظهر را با مردی که یک کرت خربزه داشت اختلاط کردیم. آن روز آن قدر خربزه خوردم که به عمرم سابقه نداشت.

زندگی ات توسط پدر و مادرت به تو داده شده. اگر نمی خواهی زندگی کنی، اول باید این مسئله را با آن ها مطرح کنی.

داشتن یک زندگی معمولی بهتر است. اگر دائم در آرزوی داشتن این و آن باشی، در نهایت تاوانش را با زندگی ات خواهی داد.