تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد و/ اشک من ترا بدرود خواهد گفت/ نگاهت تلخ و افسرده است/ دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است/ غم این نابسامانی همه توش و توانت را ز تن برده است/ تو با خون و عرق ،این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی/ تو با دست تهی با آن همه توفان بنیاد کن در افتادی/ تو را کوچیدن از این خاک ، دل بر کندن از جان است!/ تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است/ تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران/ تو را این خشک سالی های پی درپی/ تو را از نیمه ره برگشتن یاران/ تو را تزویر غمخواران/ ز پا افکند/ تو را هنگامه شوم شغالان/ بانگ بی تعطیل زاغان/ در ستوه آورد/ تو با پیشانی پاک نجیب خویش/ که از ان سوی گندم زار/ طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است/ تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت/ تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت/ که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است/ تو با چشمان غمباری/ که روزی چشمه جوشان شادی بود و/ اینک حسرت و افسوس ،بر آن/ سایه افکنده ست خواهی رفت/ و اشک من تو را بدرود خواهد گفت/ من اینجا ریشه در خاکم/ من اینجا عاشق این خاک، اگر آلوده یا پاکم/ من اینجا تا نفس باقی است می مانم/ من ازاینجا چه می خواهم،نمی دانم/ امید روشنائی گر چه در این تیرگی ها نیست/ من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم/ من اینجا روزی آخر از دل این خاک ،با دست تهی/ گل بر می افشانم/ من اینجاروزی آخر از ستیغ کوه،چون خورشید/ سرود فتح می خوانم/ و میدانم/ تو روزی باز خواهی گشت.
شعر کاش میدانستم چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست تو این کتاب وجود داره؟
سلام به همه دوستان من سالهاست که با اشعار زنده یاد مشیری اشنا هستم و همه دفترهای شعر ایشون رو تک تک دارم در این گزیده که حجم بالایی هم داره ولی متاسفانه تعدادی از اشعار بسیار مشهور و زیبای مشیری نیامده مثل اشعار گرگ ، دست هامان ، آه باران ، با زبان اشک ، همیشه با تو ، و .... در ضمن تعدادی از رباعیهای زیبای مشیری هم که میتوانست زینت بخش کتاب باشد انتخاب نشده در عوض تعدادی از اشعار درحه دوم مشیری انتخاب شده است که نشان میدهد کاملا بصورت سلیقه ای عمل شده است . با پوزش
خیس بارانم ولی، چیزی نمیخواهد دلم سرد و لرزانم ولی، چیزی نمیخواهد دلم سقف دل محکم شده امن است جای یاد تو سخت ویرانم ولی، چیزی نمیخواهد دلم سربه سر هر لحظه هر جا جای پای خاطرات درد بر جانم ولی چیزی نمیخواهد دلم هر قدم، بن بست گویا راه من را بسته است زنده میمانم ولی چیزی نمیخواهد دلم بغض دارم در گلو، حسرت به دل ماندم ببین شعر میخوانم ولی، چیزی نمیخواهد دلم گر چه تن زخمیتر از ابر بهارانم کنون مثل طوفانم ولی، چیزی نمیخواهد دلم خسته ام هر استخوانم لای زخمی کهنه است سخت گریانم ولی، چیزی نمیخواهد دلم فریدون مشیری آیا این شعر از مشیری هست ممنون
من این کتاب پونصد و هفتاد و شش صفحه ایی رو از همین انتشارات از دیجی کالا خریدم و شنبه به دستم میرسه بابت اش خیلی خوشحالم چون عاشق اشعار فریدون مشیری هستم تو کتابفروشی کتاب اش ندیدم که بخرم بی صبرانه منتظرم بدستم برسه
خانم رضاپور. من خارج از ایران هستم. بسیاری از شعرهای سهراب را خوانده ام و از حفظ هستم. تازگیها شعری از او دست به دست میچرخد که من نشنیده بودم. میخواستم شما لطف کنید و ببینید در مجموعه ای که دارید وجوددارد یانه،متاسفانه آنقدر افرادی هستند که شعر خود را به نامسهراب سپهری،فروغ و دیگران جا میزنند که من به بعضی چیزها مشکوکم. دل که تنگ است کجا باید رفت خیلی سپاسگزار خواهم بود اگر پاسخ دهید. نام من زری حصیبی است