توماس برنهارد داستاننویس، نمایشنامهنویس و شاعر اتریشی در نهم فوریه 1931 در هیرلن هلند به دنیا آمد و در دوازدهم فوریه 1989 در گموندن اتریش از دنیا رفت.
رمانی بسیار ممتاز و بحث برانگیز ... یک تجربه ی ادبی فوق العاده پرشور و گیرا.
چوب برها، اثری موسیقیایی و دراماتیک است که در وین اتفاق می افتد، همچون اپرتی از اشتراوس است که اپرانامه اش را بکت نوشته باشد ... بدون شک، برنهارد اصیل ترین و مهمترین نویسنده ی آلمانی زبان از زمان گونتر گراس تا به حال است.
راویان برنهارد کینه توزانی بهت انگیزند، با این حال، ما آنها را دوست داریم؛ چون استادانه تر از آن خلق شده اند که بشود دوست شان نداشت.
هیچ یک از کتابهای برنهارد نمی توانست به اندازه ی چوب برها مقدمه ی خوبی برای کل آثار او باشد. این کتاب، سوای اینکه زیرکی، دلخوری و آگاهی دقیق برنهارد را به طور کامل نمایان می کند، اثری بسیار فکاهی است.
مردم روستایی در گفتن صریح اینکه کسی خود را کشته خوددارتر از مردم شهری هستند و گفتن اینکه خودکشی چطور اتفاق افتاده برای آنها سخت ترین کار است. حدس زدم که جوانا خودش را حلق آویز کرده بود. در حقیقت به زن مغازه دار گفتم، جوانا خودش را حلق آویز کرد، درست گفتم؟ او از حرفم جا خورد و به اختصار جواب داد، بله. من گفتم، آدم هایی مثل جوانا خودشان را حلق آویز می کنند. آنها خودشان را در رودخانه نمی اندازند یا مثلا از پنجره طبقه چهارم به پایین نمی پرند: آن ها یک تکه طناب گیر می آورند، یک گره ماهرانه در طناب می زنند آن را محکم به تیر سقف می بندند و سپس خودشان را در گره رها می کنند. به زن مغازه دار گفتم، رقاص های باله و بازیگران زن خودشان را حلق آویز می کنند. در حالی که روی صندلی راحتی نشسته بودم، اندیشیدم، این موضوع که برای مدتی طولانی خبری از جوانا شنیده بودم مدتی ظنینم کرده بود و اخیرا بارها با خودم فکر کرده بودم، جوانا، زنی که عمیقا زخم خورده، خیانت دیده و از طرف دیگران طرد وتحقیر شده بود، ممکن بود یک روز خودکشی کند.