دل انسان، کعبه باطنی و کلیسای درونی و دیرمغان است و حافظ با کعبه و کلیسا و دیرمغان بیگانه نیست. او از آتشی در دل خود خبر می دهد که هرگز خاموش نمی شود و آن آتش که هرگز خاموش نمی شود، آتش عشق و معرفت است. زبان همیشه از سرشاری دل، سخن می گوید و آنجا که دل از سرشاری عشق و معرفت خالی باشد، سخن نیز یاوه و تهی و بدون محتوا خواهد بود. سخن، زمینه ساز تلاقی و هماهنگی میان معرفت و تصویر و عقل با خیال است. به واسطه سخن است که عقل در خیال ظهور پیدا میکند و معرفت در شکل ظاهری متجلی می گردد. عالم خیال و جهان مثال نقش میانجی دارد و به واسطه همین میانجی گری است که راه عالم باطن به جهان ظاهر گشوده می شود و انسان می تواند از جهان ظاهری به عالم باطن دست پیدا کند.
یکی از بهترین کتابها در زمینه حافظ همین کتاب است با زبان ساده مهمترین مسائل و مشکلات پیرامون حافظ را توضبخ میدهد
خیلی خوب وعالی است