تویلا شانزده ساله در قلعه ای زندگی می کند. اگرچه او با شاهزاده نامزد شده است، اما هیچ کس با او صحبت نمی کند. هیچ کس حتی نگاهش نمی کند. چون تویلا عضو دادگاه نیست. او جلاد است. به عنوان الهه مجسم، توایلا با یک لمس افراد می کشد. بنابراین هر هفته، او را به زندان منتقل می کنند و مجبور می کنند دستان خود را بر روی متهمان خیانت بگذارند. هیچ کس هرگز دوستش نخواهد داشت. چه کسی می تواند از دختری که در رگهایش قتل کرده مراقبت کند؟ حتی شاهزاده ای که ظاهرا خون سلطنتی او را در برابر لمس او مصون می کند، از او دوری می کند....
کتاب دختر گناهخوار