قصه های پریان خالص ترین و ساده ترین بیان فرآیندهای روان ناخودآگاه جمعی هستند. ازاین رو ارزش آن ها ازلحاظ پژوهش در ضمیر ناخودآگاه بیش از سایر دستمایه هایی است که در اختیار داریم. قصه های پریان آرکتایپ ها را در ساده ترین، بی پوشش ترین و دقیق ترین شکلشان بازمی نمایند و صورت های خیالی آرکتایپی، در این شکل خاص، بهترین سرنخ ها را برای درک فرایندهایی که در روان جمعی جریان دارند، در اختیار ما می گذارند. اسطوره یا افسانه یا هر نوع دستمایهٔ اسطوره ای ساخته وپرداخته تر الگوهای پایه ای روان انسان را بر زمینهٔ دستمایه های فرهنگی در دسترس ما قرار می دهند. ولی در قصه های پریان' مضامین فرهنگی آگاهانه و خاص خیلی کمتر به چشم می خورد و ازاین رو قصه های پریان الگوهای پایه ای روان را به طور روشن تری منعکس می کنند. مطابق با مفاهیم روان شناسی یونگی هر آرکتایپی ذاتا یک عامل روانی ناشناخته است و ازاین رو امکان ترجمهٔ محتوای آن به عبارات عقلانی وجود ندارد. بهترین کاری که می توان انجام داد این است که آن را در محدودهٔ تجربهٔ روانی خود موردنظر قرار دهیم و آن را با توجه به مطالعات تطبیقی و بر اساس کل شبکهٔ تداعی هایی که صورت های خیالی آرکتایپی درگیر آن اند، روشن کنیم. یک قصهٔ پریان خود بهترین توضیح آن قصه است؛ یعنی معنای آن در کلیت موتیف هایی که از طریق رشتهٔ داستان در آن به یکدیگر پیوند خورده اند، نهفته است. اگر به تمثیل سخن بگوییم، ضمیر ناخودآگاه' وضعیت کسی را دارد که یک شهود یا تجربهٔ اصیل داشته و می خواهد آن را با دیگران در میان بگذارد. ازآنجاکه این شهود یا تجربه' واقعه ای است که هرگز به صورت مفهوم درنیامده است، این شخص ابزار بیان آن را در اختیار ندارد. وقتی کسی در چنین موقعیتی باشد، مکررا کوشش می کند تا شهود خود را تشریح کند و سعی می کند تا با توسل به حس الهامات یا استعارات آشنا نوعی واکنش در شنوندگان خود ایجاد نماید و تا حس نکرده باشد که شنوندگانش محتوای تجربهٔ او را احساس کرده اند، هرگز شهود خود را بیان نمی کند. به همین شیوه می توان این فرضیه را مطرح کرد که هر قصهٔ پریان یک نظام نسبتا بسته است که یک معنای اصلی روان شناختی را مطرح می کند و این معنا در قالب یک سلسله تصاویر و رویدادهای نمادین بیان می شود و در این تصاویر و رویدادها قابل کشف است.
برای درک بهتر مفهوم «اسطوره شناسی»، ابتدا باید مشخص کنیم که یک «اسطوره» چه ویژگی هایی دارد.
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.
در واقع نام بسیاری از سندروم های روانی، ریشه در تحلیل روانشناختیِ شخصیت های داستانی دارد
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد