ایران یکی از آن جاهایی است که شاید بتوان گفت: «این سرزمین آخر دنیا نیست، اما برای رسیدن به آن باید از آخر دنیا گذشت.»
برای دستیابی به تصویری از ایران آن روزها به زحمت در صندلی عقب اتومبیل جان گانتر۳۱ می نشینیم و همراه او به ایران اواخر دههٔ ۱۹۳۰ (دههٔ ۱۳۱۰ هجری) سفر می کنیم. گانتر در سال ۱۹۳۶ کتاب محبوب و اثرگذار در درون اروپا را منتشر کرد. او ادامهٔ این کتاب را در سال ۱۹۳۹با نام در درون آسیا منتشر کرد که در آن از ایران به عنوان یکی از توقفگاه های خود سخن گفته است.
گانتر می نویسد: «ورود به ایران تکان دهنده است. آسیای واقعی اینجاست، اینجا آسیا عریان پیش چشمان شماست. این همان مأمن باشکوه و تسخیرناپذیر در دل دنیای اسلام است. اتومبیل دو سه روز پیچ وتاب خوران و غژغژکنان از سراشیبی ها بالا می رود و پایین می لغزد و در گذر از گذرگاه های ترسناک بین بغداد تا تهران تلوتلوخوران در میان گل ولای از روی شکاف ها و ریزش کوه ها می گذرد و پیش می رود. در راه به روستاهایی می رسد که گویی از گذشتهٔ دور، از همان دوران خشایار شاه، تاکنون اندک تغییری نداشته اند، و سرزمینی فیروزه ای رنگ و رگه دار چون پنیر گورگونزولا و سخت چون سنگ خارا را پشت سر می نهد.»
به لحاظ جغرافیایی این سرزمین فیروزه ای رنگ از دشت های لم یزرع آسیای مرکزی تا خلیج فارس کشیده شده است. جایی که از حدود هزار سال پیش در دوران شکوفایی جادهٔ ابریشم به بعد دیگر تقریبا بر سر راه هیچ جای دیگری نبوده است. به لحاظ تاریخی' تاریخ ایران به روزگار ایلامیان در هزارهٔ چهارم قبل از میلاد برمی گردد و یکی از قدیمی ترین تمدن های جهان است. از نظر مذهبی' ایران از قرن هفتم به بعد مسلمان بوده است، گرچه نفوذ و قدرت روحانیون پیوسته در طول تاریخ فرازوفرودهایی داشته است.
از منظر سیاسی' ایران در قرن ششم پیش از میلاد هنگامی که کورش کبیر امپراتوری بزرگ هخامنشی را بنیان نهاد و قرن بعد، وقتی که خشایار شاه یونان را به تسخیر درآورد، به بالاترین جایگاه خود رسید. پس ازآن که یونانیان بار دیگر کشورشان را بازپس گرفتند، خورشید امپراتوری عظیم هخامنشی رو به افول نهاد، اما همچنان برپا بود تا آنکه اسکندر مقدونی با شکست داریوش سوم در سال ۳۳۳ قبل از میلاد به عمر آن پایان داد. از آن تاریخ به بعد ایران - که یونانیان آن را پارس می خواندند، و در غرب به همین نام باقی ماند - آرام آرام در هاله ای از ابهام فرو رفت. در قرن نوزدهم' ایران به یکی از پیاده های صفحهٔ شطرنج «بازی بزرگان» تبدیل شده بود، یک دولت حائل - یکی دیگر از این دولت های حائل افغانستان بود - در رقابت راهبردی بین امپراتوری روسیه در شمال و امپراتوری بریتانیا در جنوب، که بر کشور همسایه یعنی هندوستان حکومت می کرد، قرار داشت.
ترجمه بابک طهماسبی - نشر خوب
این داستان بزرگترین نقشه ترور در تاریخ است. اگر به ثمر می رسید به نقل از کلام عامیانه روزولت «لقمه چربی» می شد. اگر روزولت و چرچیل و استالین در یک روز سرد زمستان ۱۹۴۳م. [۱۳۲۲ ش.] در تهران کشته می شدند مسیر تاریخ جهان تغییر می یافت.
ترجمه بابک طهماسبی - نشر خوب
مرد پیری که در ماشین بود به مایکل فرانسیس رایلی، مسئول سرویس مخفی گفت: «استالین از هیچ جور مسافرتی خوشش نمی آد، اما من راضیش کردم برای ملاقات با رئیس جمهور تا تهران بیاد.» کوردل هال در واقع با طعنه و کنایه این را گفت. می دانست که از همان ابتدا تهران تنها گزینه استالین بود و او فرانکلین روزولت را بر خلاف میلش تا آخر دنیا کشاند.
مکان نشست هنوز چنان پنهانی بود که محافظ شخصی رئیس جمهور هم نمی دانست؛ تا اینکه وزیر امور خارجه وقتی در ماشین آن هم در فرودگاهی سوت و کور، تنها بودند، به او گفت.
ترجمه بابک طهماسبی - نشر خوب
هیچ نمی دانیم که اگر ژوزف استالین و وینستون چرچیل در تهران کشته شده بودند چه بر سر رهبری شوروی و بریتانیا می آمد، اما خوب می دانیم چه اتفاقی در آمریکا می افتاد. در فصل دوم قانون اساسی آمریکا به وضوح عنوان شده است که نقش رئیس جمهور «به معاون رئیس جمهور منتقل می شود.» معاون رئیس جمهور هم در نوامبر ۱۹۴۳ هنری آگارد والاس بود که در ۱۹۴۰ در سمت معاون رئیس جمهور در سومین دوره ریاست جمهوری فرانکلین روزولت انتخاب شده بود. [...] برای اینکه رئیس جمهور و معاونش هم زمان خارج از کشور نباشند، والاس هیچگاه روزولت را در کنفرانس های خارج از کشور همراهی نکرد.
ترجمه بابک طهماسبی - نشر خوب
فرانکلین روزولت در ۱۷ دسامبر در یک کنفرانس خبری در واشینگتن گفت: «در جایی مثل تهران صدها جاسوس آلمانی حضور دارند و به نظرم اگر می توانستند هر سه ما را در خیابان گیر بیندازند لقمه چربی برایشان می شد.» رئیس جمهور با شوخی این را مطرح کرد و در نسخه رونوشت رسمی از این کنفرانس نیز ذکر شده است که فضا درکل شوخی بود. هیچ کس در این مورد سوالی نکرد و طبق معمول یک روزنامه نگار محقق هم پیدا نشد تا دنبال این رشته هر چند باریک را بگیرد و آن موقع که قضایای تهران هنوز در ذهن افراد درگیر تازه بود، داستانی تکان دهنده درباره آن منتشر کند. خبرنگاران که ذهنشان درگیر مسائل زیادی بود به راحتی از این موضوع گذشتند و موج تاریخ به مسیر خود ادامه داد.
سه رهبر بزرگ روزی دیگر برای جنگیدن داشتند. آن ها ماندند تا ببینند که ارتش آن ها توانست آلمانی ها را در شوروی و سواحل شمال فرانسه چنان شکست دهد که آلمانی ها سراسیمه به قلب رایش سوم عقب نشینی کنند.
ترجمه بابک طهماسبی - نشر خوب