هر نویسنده در زندگی ادبی خود تنها یک بار برنده این جایزه می شود، در این میان رومن گاری یک استثناء است: او یک بار در سال ۱۹۵۶ برای رمان ریشه های آسمان و یک بار در سال ۱۹۷۵ بابت رمان زندگی در برابر خود، با نام مستعار امیل آژار برنده شد.
عظمت و انزوای آفریقای تحت سلطه ی فرانسه، پیش زمینه ای بسیار الهام بخش برای پویش غیرمتداولی است که توسط خانه به دوشی آرمان گرا به اسم مورل شکل گرفته است. این مرد فرانسوی، که خانه و زندگی اش را در جنگ از دست داده است، هویت خود را با چیزی غیر از چیزی بهتر از نوع بشر بازمی شناسد. او در طلب رمان ریشه های آسمان است؛ در تکاپوی استقلال، آزادی، کرامت و عزت نفس خود. او تلاش می کند تا گله های رو به نابودی فیل ها را از خطر برهاند. هدفی که فقط با کمک و پشتیبانی میانا، قربانی دیگر جنگ، تحقق خواهد یافت.
درامی عجیب، بسیار راضی کننده و تأثیر گذار.
اثری فکرشده و مستحکم.
وقتی که ارتباط بین کتاب و خواننده شکل می گیرد، خواندن آن تبدیل به ریشه ی آسمان می شود.
فهم مطلب آسان است: آنچه به چشم خود دیده اند، از حد و اندازه بیرون بوده است. در نتیجه، مردم طوری احساس تنهایی و بی کسی می کنند که به چیزی نیرومند نیاز دارند. چیزی که واقعا بتواند ضربه گیر باشد. زمان سگ ها گذشته است، انسان ها به فیل ها محتاجند. من مسائل را اینطور می بینم.
آقا گوش کنید. من سه سال در پاریس بلیط فروش اتوبوس خط 91 بودم و آن را در ساعات شلوغی به شما توصیه می کنم. این امر سبب شد که از سرنوشت بشر آگاهی یابم که تا حدودی خود را در آن جا نشان داد و طبعا مرا به سوی جانوران راند. امیدوارم که این مختصر توضیح برایتان کافی باشد.
من در بوته زار، تنها و بدون خاطره زندگی می کنم و بازگشت به جنگل برای مدت نه ماه، با تصویر دختری چون او در چشم هایم، چیز بسیار بدی است. چنان می خراشد و می خراشد تا این حس را القا کند که زندگی را انتخاب نکرده ایم، بلکه آن را از دست داده ایم.
از داستان چیز چندانی به یاد ندارم ولی لذت خواندنش رو خوب به یاد دارم. ترجمهی آقای عدنانی رو خوندم که ترجمهی خوبی نیست، درصد کمی از جملات حتی نامفهومند، درصد بیشتری اصلا زیبا ترجمه نشدهاند، ولی خب افتضاح نبود. مثلا از بابت ترجمه بهش ۱۴ میدم. بنابراین اگر این ترجمه به دستتون رسید هم معطلش نکنید.
متاسفانه این کتاب ترجمه قابل قبولی به فارسی نداره. هر دو ترجمه عدنانی و بجائیان دارای غلطهای مفهومی و نگارشی فراوانان. با این حال چیزی از شاهکار بودن کتاب کم نشده. امیدوارم روزی مترجم قابلی این کتاب رو برگردان کنه.
توصیفات بسیار عالی! اما متاسفانه با ترجمه تحت اللفظی، جوری که حق مطلب رو خوب ادا نکرده!
ریشههای آسمان رومن گاری فوق العاده بود. واقعا از مطالعهاش لذت بردم. شاید بخاطر اینکه عاشق فیلها هستم. واقعا دوست داشتم میتونستم به مورل کمک کنم. رومن گاری تمام آثارش زیباست و میتونم بگم کتاب بد نداره. فقط بعضی ترجمههای خوب نداره. مثل همین کتاب ریشههای آسمان که آقای منوچهر عدنانی با جملههای دو سه خطی ترجمه کرده و راستش خیلی خوشم نیومد.
ریشههای آسمان رومن گاری فوق العاده بود. واقعا از مطالعهاش لذت بردم. شاید بخاطر اینکه عاشق فیلها هستم. واقعا دوست داشتم میتونستم به مورل کمک کنم. رومن گاری تمام آثارش زیباست و میتونم بگم کتاب بد نداره. فقط بعضی ترجمههای خوب نداره. مثل همین کتاب ریشههای آسمان که آقای منوچهر عدنانی با جملههای دو سه خطی ترجمه کرده و راستش خیلی خوشم نیومد.
مورل، مرد غمگینی است، که مدتی، در اردوگاههای کار اجباری «آلمان»ها، سختی کشیده؛ او تنهاست، بسیار تنها، و اکنون در «آفریقا» به سر میبرد؛ هدف او، حمایت از «فیلها»ست، و دست به قیام میزند، و به یک یاغی مشهور در جهان، بدل میشود؛ عده ای میگویند «او از انسانها بیزار است»، دیگرانی میگویند «او به دنبال استقلال افریقاست»؛ ...؛ اما «مورل» میگوید «برای من تنها نجات فیلها مطرح است»؛ در این میان، افرادی به او میپیوندند، انسانهای بیکس، و تنها، تبهکاران فراری، طرفداران طبیعت، آنارشیستها، ...؛ هر کس، با ایدهی ویژهی خود، به دور او گرد میاید، و خوانشگران از همین جمع، با جبهه گیریهای «اروپاییان»، و «اعراب» و ...؛ در «آفریقا»، آشنا میشوند.
ترجمه آقای عدوانی فاجعه هست .فاجعه واقعا فاجعه
متاسفانه ترجمه آقای عدنانی خوب نیست.دویست صفحه کتاب را به زحمت خواندم !
ترجمه منوچهر عدنانی فاجعه است. ثالث نشر معتبریه تعجب میکنم از اینکه باز هم داره چاپش میکنه . ترجمه سیلویا بجانیان نمیگم ممتازه ولی ترجمه قابل قبولی هستش . من ترجمه عدنانی رو بیشتر از چند صفحه نتونستم بخونم و حیف پولی که بابتش دادم . مجبور شدم ترجمه سیلویا بجانیان رو بگیرم که قابل قبول بودن . این شاهکار رو از دست ندید . میشه گفت بزرگترین اثر رومن گاری
داستان کتاب در آفریقا میگذرد. آخرین شعلههای استعمار در حال فروپاشی است. عناصر مختلفی حکایت از تنهایی انسان هایی دارد که اغلب گذشته ای تلخ پشت سر دارند. آفریقا پناهگاه کسان بسیاری است که به خاطر دشتهای بی پایان و مشاهده حیوانات آزاد به این سرزمین هجوم میآورند. نوعی بازگشت انسان به موطن اصلی خود.
حقیقتا توصیف خوبی از کتاب داشتید❤
خیلی سال پیش این کتاب رومنگاری با عدنانی خوندم کتاب در اون حدی که ازش تعریف شنیده بودم نبود ولی نمیشه گفت کتاب بدیه
کتابی با محتوای ژرف و زیبا👌اما ترجمه ای نارسا ،برای اتمام کتاب با ترجمه عدنانی حتما باید با متن خو بگیری والا ممکن است هیچوقت به پایان نبری
این کتاب بی نظیره، حیف که ترجمه ش افتضحاحه. منوچهر عدنانی با این ترجمه باعث شد به مترجما بدبین شم
این کتاب رو با ترجمه منوچهر عدنانی هرگز تهیه نکنید. سراسر اشتباه و کاستی در رساندن مفهوم