کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع

Power
(در باب فاشیسم، توتالیتاریسم و کاپیتالیسم)
کد کتاب : 32532
شابک : 978-6001199646
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 110
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع اثر محمدرضا سرگلزایی

"جنون قدرت و قدرت نامشروع" اثری است "در باب فاشیسم، توتالیتاریسم و کاپیتالیسم"، که "محمدرضا سرگلزایی" آن را به رشته ی تحریر در آورده است. نویسنده با رویکردی میان رشته ای، از اسطوره شناسی گرفته تا فلسفه و روان شناسی، تلاش کرده تا نشان دهد که چگونه قدرت های نامشروع، افسار زندگی های ما را به دست گرفته اند. به این ترتیب با این رویکرد چندوجهی و میان رشته ای، طیف گسترده ای از آرای صاحب نظران و اندیشمندان به مخاطب معرفی می شود و خواننده می تواند با توجه به زمینه ی علاقه ی خود، ردپای مطالب را در آثار دیگر دنبال کند.
از نکات مثبت کتاب "جنون قدرت و قدرت نامشروع" می توان به بیان ساده و روان نویسنده اشاره کرد، که بر خلاف بسیاری از نوشته های موجود در این زمینه، به دور از تکلف، مفاهیمی همچون فاشیسم، توتالیتاریسم و کاپیتالیسم را توضیح داده و برای درک بهتر آن ها توسط خواننده، نشانه هایی را ارائه کرده که در امور روزمره نیز قابل لمس هستند.
حجم کم این اثر، به هیچ عنوان محتوای آن را تحت تاثیر قرار نداده و اتفاقا مقالات از کیفیت بسیار بالایی برخوردار هستند. این اثر را می توان در زمره ی آثاری قرار داد که می تواند با محتوای عالی و کاربردی اش، مخاطب را به خود جلب کند و چندین ساعت با او سخن بگوید. سبک نگارش کتاب نیز در نوع خود جالب توجه است؛ "محمدرضا سرگلزایی" نقد و بررسی را در قالب روایت و حکایت بیان می کند و مقاله های مستقلی که در اینجا آمده اند، تحت لوای یک موضوع واحد یعنی "جنون قدرت و قدرت نامشروع" و با نگاه به روند شکل گیری و پابرجا بودن آن ارائه شده اند.

کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع

محمدرضا سرگلزایی
محمدرضا سرگلزایی روان‌پزشک، شاعر و نویسنده و پژوهشگر حوزه‌های فلسفه و اسطوره‌شناسی اهل ایران است. او۴ آبان ماه ۱۳۴۹ در زابل سیستان و بلوچستان متولد شد. او کودکی خود را در جنوب خراسان (بیرجند و قائن) و نوجوانی خود را در مشهد گذراند. زمان انقلاب ۱۳۵۷ او ۹ سال داشت. همزمان با پایان جنگ هشت ساله در پاییز ۱۳۶۷ وارد دانشکده پزشکی زاهدان شد و از سال ۱۳۷۴ به در حرفه پزشکی مشغول شده و طبابت خود را آغاز کرد. او ورود به قلمروی روان‌پزشکی را با خواندن آثار «کارل گوستاو یونگ&raqu...
قسمت هایی از کتاب جنون قدرت و قدرت نامشروع (لذت متن)
رابین روبرتسون در کتاب « راهنمای مقدماتی روان شناسی یونگی » ، « کهن الگو » را « داستان های تکرار شونده » تعریف می کند. از دیدگاه روان شناسی آرکی تایپی ( کهن الگویی ) در داستان های متعدد و متکثر جهان می توان مایه های مشترک و تکرار شونده ( موتیف ) یافت گرچه در این ایده، مایه ای از « جبر اندیشی » وجود دارد اما تنها با دانستن جبرها و قواعد هستی است که ما به حق انتخاب و اختیار واقعی خود واقف می گردیم. اختیاری که بدون آگاهی از جبرها و محدودیت ها باشد یک اختیار تخیلی و توهمی است، هم چون تخیل پرواز در کسی که به قواعد فیزیک و مکانیک هم چون جاذبه ی زمین، اصطکاک و قوانین آئرودینامیک ناآگاه باشد. اسطوره ها ( Myths ) همان کهن الگوها یا جان مایه های داستان های زندگی هستند و ما با مرور آن ها می توانیم نگاهی عمیق تر به مسائل روزمره مان داشته باشیم. یکی از این اسطوره ها در فرهنگ پارسی، افسانه ی ضحاک است. حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه به تفصیل ماجرای پادشاهی ضحاک را شرح می دهد. قبلا در یادداشت دیگری با نام: « ارمایل و گرمایل: نه سیخ بسوزد، نه کباب » بخش دیگری از این داستان را شرح داده بودم که می توانید آن را در آرشیو سایت بیابید. در این یادداشت به جنبه ی دیگری از این افسانه ی پر عبرت می پردازم. ۱ـ واژه ی ضحاک معرب اژی دهاک است. از آن جا که دو مار بزرگ ( اژدها ) بر شانه های ضحاک روییده بودند لقب شایسته این پادشاه همان اژی دهاک بود که به معنای « صاحب مارها » است اما انتقال این واژه به زبان عربی آن را تبدیل به ضحاک کرده است که به معنای « خنده رو » است. آیا این تبدیل در درون خود نوعی تطهیر را حمل نمی کند؟ معرب شدن واژه زمینه را برای فریب اذهان فراهم کرده است و حاکمی که علی القاعده باید نام اژدها بر خود داشته باشد به خندان بودن چهره مشهور می گردد!