«ساعت مادربزرگ» نوشتۀ کیت پیترسون نویسندۀ کانادایی، جایزۀ «کتاب سال نوجوانان انجمن کتابخانههای کانادا» را کسب کرده است.
«ساعت مادربزرگ» داستانی هیجانانگیز دارد و نویسنده در آن به دو موضوع مهم میپردازد: یکی ماجرایی واقعی که نوجوانان زیادی آن را تجربه کردهاند، یعنی جدایی پدر و مادر و دیگری سفر در زمان که جنبهای تخیلی دارد.
پدر و مادر نوجوانی به نام پاتریشیا در آستانۀ جدایی هستند. پدر پاتریشیا با خانمی آشنا شده است و قصد جدایی از مادر او را دارد. پاتریشیا در زمان طیشدن روند طلاق به زادگاه مادرش فرستاده میشود. در آنجا خالهها با پاتریشیا برخورد سردی دارند و این برخورد او را به اتاق کوچک مهمان در گوشۀ حیاط میکشاند. او در این اتاق ساعتی پیدا میکند. با کوککردن این ساعت پاتریشیا به زمان گذشته میرود و با 12سالگی مادرش که حالا ۴۷ سال دارد، روبهرو میشود. او با این سفر رازهایی را کشف میکند که به شناخت تازهای از مادرش و خانوادۀ او منجر میشود. با هر بار کوککردن ساعت، زمان ۳۵ سال عقب میرود و خواننده همراه با پاتریشیا از تونل زمان عبور و آدمهای مختلفی را ملاقات میکند.
وقتی پاتریشیا با گذشتۀ مادرش روبهرو میشود، کمکم تصورش از او تغییر میکند و دیگر او را زنی فرصتطلب و خودخواه نمیداند و حتی حس همدردی با او پیدا میکند. پاتریشیا حالا میداند رفتار مادر حاصل تربیت سختگیرانه و مستبدانۀ دورۀ کودکی و نوجوانی اوست.
تبعیض بین دختران و پسران و تضاد بین نسلها از موضوعاتی است که نویسنده در دل این داستان به آنها میپردازد و نشان میدهد آنچه امروز هستیم، در گذشتهمان ریشه دارد.
نویسنده تلخی اتفاقات داستان را با تخیل و فانتزی در هم میآمیزد. فانتزی در این کتاب ابزاری است که نویسنده با کمک آن به داستانش عمق میدهد و آن را با جذابیت پیش میبرد. رفتوبرگشت و سفر در زمان باورپذیر هستند و باعث شگفتی و لذت خواننده میشوند.
«ساعت مادربزرگ» در ۱۷ فصل روایت میشود. خوانندۀ نوجوان میتواند همراه با پاتریشیا به سفری هیجانانگیز برود و ضمن این سفر بتواند همانند قهرمان داستان، درک تازهای از آدمها و پیچیدگی روابط آنها پیدا کند.
کتاب ساعت مادربزرگ