کتاب تهران تب آلود

Tehran-e Tab-alood
روایتی از مکان های فراموش شده جنبش مشروطه در تهران
کد کتاب : 34600
شابک : 978-6222341978
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 216
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب تهران تب آلود اثر حمیدرضا حسینی

"تهران تب آلود" نوشته ی "حمیدرضا حسینی"، "روایتی از مکان های فراموش شده جنبش مشروطه در تهران" است که تجربه ی خوانشی فراموش نشدنی را برای مخاطبان ایجاد می کند. نویسنده در این کتاب در صدد این نیست که حکایتی تازه از نهضت مشروطه ی ایران ارائه کند، او به دنبال این است که از یافته های پیشین و منابع تاریخی مربوط به این دوره استفاده کرده و پنجره ای تازه به سوی آن باز کند؛ پنجره ای که این بار به روی مکان ها و رویدادهایی که در آن اتفاق افتاده باز می شود. اغلب عادت کرده ایم که مکان ها را با معیارهای هنری و معماری آن ها بسنجیم اما در "تهران تب آلود"، مکان ها با رویدادهایشان زیر ذره بین می روند. مکانی هایی که نامشان با اتفاق خاص یا با چهره ی تاریخی ویژه ای گره خورده و یادآور خاطرات خاک خورده ی گذشته هستند.
بر این اساس "تهران تب آلود" نوشته ی "حمیدرضا حسینی"، مکان هایی را معرفی می کند که از آغاز جنبش مشروطه ی ایران تا استقرار مجلس شورای ملی، یعنی در فاصله ی آبان سال 1284 الی مهر سال 1285 شمسی، مهم ترین رخدادهای جنبش مشروطه را در خود جای داده بودند. در این اثر شرایط عمومی شهر تهران در پیوند با جنبش مشروطه تحلیل می شود و مواردی همچون ساختار محله ها، مرکزهای ارتباط، کانون های اجتماعی و سیاسی، گروه های مرجع و درجه ی مشارکت مردم تهران در جنبش مشروطیت مورد بررسی قرار می گیرد. نوع روایت "حمیدرضا حسینی" در کتاب "تهران تب آلود" داستان گونه بوده و ضمن آشنایی خواننده با اتفاقات جنبش، "روایتی از مکان های فراموش شده جنبش مشروطه در تهران" نیز به او ارائه می گردد.

کتاب تهران تب آلود

قسمت هایی از کتاب تهران تب آلود (لذت متن)
چند هفته ای که از بازگشت علما از آستانه حضرت عبدالعظیم گذشت و شور و هیجان عمومی فروکش کرد، معلوم شد که عین الدوله قصد ندارد دستور مظفرالدین شاه مبنی بر تاسیس عدالتخانه دولتی را اجرا کند. او، امروز را به فردا می گذرانید و وقت تلف می کرد. حتی اوضاع تا حدودی بدتر هم شد. برای نمونه، روزنامه ادب که مقاله هایی مشتمل بر «الفاظ منفور سلطنت از قبیل مشروطه و جمهوری و آزادی و مساوات و برابری» می نوشت، توقیف شد. از این گذشته، سید جمال الدین واعظ را که در ایام مهاجرت صغرا مخفی و این روزها دوباره در انظار عمومی ظاهر شده بود، به قم تبعید کردند. البته شماری از طلاب در خانه سید عبدالله بهبهانی اجتماع کرده و در صدد جلوگیری از تبعید او برآمدند، اما بهبهانی که نمی خواست مصالحه علما و دولت بر هم بخورد، آنان را ساکت کرد. خود سید جمال را نیز به کناری کشید و از او خواست که برای مدت کوتاهی به قم برود تا آب ها از آسیب بیفتد. در این ملاقات، سید جمال گفت: مقصود همه ما این است که شاه با تشکیل مجلس شورا موافقت کند و اگر بدانم که تشکیل مجلس منوط به کشته شدن من است، از مرگ استقبال می کنم، اما سید عبدالله پاسخ داد که چنین درخواستی هنوز زود است و باید «به همان لفظ عدالتخانه اکتفا کنید.» البته این بدان معنا نبود که بهبهانی دست روی دست می گذارد و هیچ واکنشی به عهدشکنی عین الدوله نشان نمی دهد. در اوایل اسفند ماه 1284 ش که برابر با دهه اول عاشورای 1324 ق بود، مجلس روضه خوانی خانه بهبهانی عملا به یک گردهم آیی سیاسی و اعتراضی تبدیل شد. افراد مختلفی که در این مجلس به منبر می رفتند، «ظلم ها و تعدیات دولت و مذاکرات دستخط [تاسیس عدالتخانه] و اسباب چینی های بعضی مفسدین… به جهت خرابی در کار آقایان متحصنین زاویه مقدسه» را باز می گفتند و از هر سوی مجلس «صدای واشریعتا! وامحمدا!» بلند می شد.