حالا که مرگ/
پری ست که بینی ام را قلقلک می دهد/
جز تظاهر به خوشحالی/
چه کار کنم/
آن هم در خیابانی که مثل رود از کنار خانه ها می گذرد/
و مردم را با خودش می برد.
یعنی چه این مادرهای ساکت/
این چمدان های ساکت/
این مرزهای شلوغ/
و این خداحافظی ها که تصنیف کرده اید؟/
بیدارم نکنید/
من خواب های زیادی دیده ام/
و در این خواب آخر/
شما را می بینم که از هوای خنک لذت می برید/
بیدارم نکنید/
خورشیدی که میلیون ها سال/
تابید و چیزی بر کسی روشن نکرد/
چه حرفی با من خواهد داشت؟