هام هام هام، ملچ ملوچ- وقت چی بود؟ وقت ناهار- خرسی با دوستان خوبش- غذا می خوردند توی غار- وقتی که خرسی می جوید- با دندوناش یه لقمه نون- دید یه چیزی تو دهنش- شل شده، می خوره تکون- تا به یه لقمه گاز می زد- یه چیزی هی تکون می خورد- می رفت حواسش پیش اون- از غذا لذت نمی برد- دندون اون لق شده بود- خرسی می گفت خدا جونم و...