چنین بباید دانست که این کتاب مرزبان نامه منسوبست بواضع کتاب مرزبان بن شروین؛ و شروین از فرزندزادگان کیوس بود برادر ملک عادل انوشروان، بر ملک طبرستان پادشاه بود؛ پنج پسر داشت همه برجاحت عقل ورزانت رای و اهلیت ملک داری و استعداد شهریاری آراسته. چون شروین در گذشت، بیعت ملک بر پسر مهترین کردند و دیگر برادران کمر انقیاد او بستند. پس از مدتی از دواعی حسد در میانه پدید آمد و مستذعی طلب ملک شدند. مرزبان بحکم آنک از همه برادران بفضسلت فضل منفرد بود از حطام دنیاوی فطام یافته و همت بر کسب سعادت باقی گماشته، اندیشه کرد که مگر در خیال شاه بگذرد که او نیز در مشرع مخالفت برادران خوضی می پیوندد، نخواست که غبر این تهمت بر دامن معاملت او نشیند در آیینه رای خویش نگاه کرد، روی صواب چنان دید که زمام حرکت بصوب مقصدی معین برتابد و از خطه ممکلت خود را بگوشه بیرون افکند و آنجا مسکن سازد تا مورد صفاء برادران ازو شوریده نگردد و معاقد الفت واهی نشود وهنی بقواعدخودت راه نیابد.