کتاب تاریخ طبری

History of the Prophets and Kings
تازه هایی از ادبیات کهن
کد کتاب : 9450
مترجم :
شابک : 9799643491580
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 192
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 10
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب تاریخ طبری اثر محمدبن جریر طبری

"حکایت های شیرین تاریخ طبری" کتابی است که در صد و نود صفحه توسط نشر پیدایش به انتشار رسیده و داستان های آن از اثر مشهور "تاریخ طبری" به قلم "محمدبن جریر طبری" استخراج شده است. "تاریخ الرسل و الملوک" یا همانطور که در میان عموم شهرت دارد، "تاریخ طبری" اثری است که در آن عملکرد تاریخی پیامبران و پادشاهان ثبت و ضبط شده است. آن طور که از مطالعه ی این اثر به نظر می رسد، "محمدبن جریر طبری" در تالیف آن، افراد را محور تاریخ نویسی قرار داده و سپس پیرامون زندگی این افراد، وقایع و رویدادهای مهم را ثبت نموده است.
"تاریخ طبری" یک اثر نسبتا ثقیل و قطور به حساب می آید و برای بسیاری از خوانندگان عمومی، مطالعه ی اثری در این حجم از لحاظ زمانی به صرفه به نظر نمی رسد؛ با این حال "تاریخ طبری" اثری ارزشمند و مهم است که روایت های پندآموز و قابل تاملی را دربردارد. کتاب پیش رو که نسبت به اثر اصلی از حجم بسیار کمتری برخوردار است، گزیده ای از "حکایت های شیرین "تاریخ طبری" را شامل می شود که می تواند توجه مخاطب جوان و نوجوان را به این اثر گرانبها به شکل ویژه ای جلب نماید.
در بازنویسی این اثر که به وسیله ی "عذرا جوزدانی" صورت گرفته، تخیل، نثر و سبک روایت "محمدبن جریر طبری" حفظ شده و داستان پردازی هایی که پیرامون شخصیت و حیات پیامبران، اقوام آنان و پادشاهان شکل گرفته، مربوط به همین تخیل و اغراق نویسنده است و با وجود این که ممکن است گاهی از واقعیت به دور باشد، اما شیوه ی خیال پردازی او چیزی است که داستان های "تاریخ طبری" را بسیار خواندنی کرده است.

کتاب تاریخ طبری

محمدبن جریر طبری
ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب طبری مشهور به جریر طبری زادهٔ ۲۲۴ در آمل و درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد(۲۱۸–۳۰۱ هجری خورشیدی) همه‌چیزدان، مورخ، مفسر و فیلسوف ایرانی، مؤلف کتاب تاریخ طبری مشهور به پدر علم و تاریخ و تفسیر است.
قسمت هایی از کتاب تاریخ طبری (لذت متن)
هابیل چوپان بود و بهترین گوسفندی که داشت، آورد، دست و پای گوسفند را بست، آن را بر جایگاه قربانی گذاشت. قابیل کشاورز بود. دسته ای گندم آورد، خرد و بی دانه و پژمرده. پس آتش آمد و قربانی هابیل را سوزاند و نا پدید شد. قابیل به هابیل گفت: «من تو را خواهم کشت، هابیل!» هابیل گفت: «خدای تعالی قربانی پرهیزگاران را می پذیرد و اگر تو بخواهی مرا بکشی، من برای کشتن تو، دست پیش نخواهم آورد، زیرا که از پروردگار عالم می ترسم.» قابیل این را گفت و صبر کرد تا روزی که هابیل را بر سر کوهی، خفته دید. سنگی بر سرش زد و او را کشت و نخستین خونی که از فرزندان آدم بر زمین ریخت، خون هابیل بود.