در این رمان با جنگ تفسیرها و روایت ها مواجهیم؛ با امیال، نگرش ها، منافع، عقاید و اهدافی که از خواستگاه های متکثر و در هم تنیده و متعارض برخاسته اند و در جریان روایت تمام قد حضور دارند. شخصیت ها احیانا نگرشی جانب دارانه دارند، اطلاعات شان کافی نیست یا غیر قابل اعتمادند. راوی جهان را چنان از زاویه دید خود روایت و قضاوت می کند که خواننده، با درجات متفاوت و متضاد در جریان ماجرا قرار می گیرد و حتی ممکن است دیدگاهش تغییر کند. در صفحات پایانی، چند شخصیت تفسیرهایی بر داستان تحمیل می کنند و آن را نامشخص تر می سازند. چهره های سنگدل و فریبکار هم در بی معنا ترین شکل ممکن طوری از نوع دوستی، دلسوزی و شفقت حرف می زنند که حس ترحم خواننده را بر می انگیزند و...
یوسف القعید در این کتاب به خوبی از پس روایتی منسجم برآمده است.
داستانی برآمده از دل تاریکخانه تاریخ ؛ نظام ارباب و رعیتی. تکههای داستان از زبان چند راوی که خود اسیر جریانند روایت میشود .