کتاب زندان الرشید

Zendan-e alRashid
(خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه سردار علی اصغر گرجی زاده)
کد کتاب : 39181
شابک : 978-6001755958
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 740
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 26 آذر

معرفی کتاب زندان الرشید اثر محمدمهدی بهداروند

کتاب "زندان‌الرشید: خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه"، نوشته‌ی محمدمهدی بهداروند، یکی از مهم‌ترین آثار در زمینه تاریخ دفاع مقدس ایران محسوب می‌شود و در بخش مستندنگاری هفتمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آل احمد به‌عنوان اثر برگزیده انتخاب شده است.

این کتاب روایتی هم‌زمان با سقوط قرارگاه سپاه ششم دارد و تا پایان روز آزادی سردار گرجی‌زاده ادامه می‌یابد. سردار گرجی‌زاده، در دورهٔ تحمیلی و در جزایر مجنون، به دست نیروهای عراقی اسیر شد و به زندان الرشید منتقل شد. در این مکان ترسناک، حدود 8 سال از زندگی خود را در اسارت گذراند.

نویسنده، سعی دارد خاطرات خود را به صورت صادقانه و بدون پرداختن به افسانه‌سازی تاریخی، با دقت و واقع‌گرایی به تصویر بکشد. او تجربیات خود از شرایط اسارت و وحشت‌هایی که در مواجهه با شکنجه‌های دشمن تجربه کرده، با صراحت به تصویر می‌کشد.

کتاب "زندان‌الرشید" به بررسی جزئیاتی از زندگی در اسارت و شرایط جنگ در ماه‌های پایانی می‌پردازد. همچنین تجربیات اسارت دو خبرنگار صدا و سیمای کرمانشاه نیز در این اثر توضیح داده شده است.

این کتاب نه تنها یک شاهد واقعی از دوران تاریخی تحمیلی است، بلکه با روایت مستقیم و بی‌پرده، به مخاطبان فرصت می‌دهد تا به جزئیات بیشتری از تجربیات و داستان‌های پشت پرده‌ی جنگ و اسارت در زمان دفاع مقدس دست یابند.

کتاب زندان الرشید

محمدمهدی بهداروند
محمدمهدی بهداروند متولد سال 1342 است. وی فارغ التحصیل شدن دوره دکترای جامعه شناسی با گرایش مردم شناسی در سال 1374 و قائم مقام دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه (1380) می باشد. ویـ عضو هیئت تحریریه مجله یاس و مجله پیام زن است. همچنین ایشان استاد حوزه و دانشگاه: تدریس اندیشه کلامی و سیاسی در دانشگاه ـ حوزه: تدریس مکاسب و کفایه می باشد.
قسمت هایی از کتاب زندان الرشید (لذت متن)
در محجر همیشه بسته بود. اگر هر روز یک ساعتی در باز بود، اندکی هوا جریان پیدا می کرد. همیشه هوای آلوده و بوی بد توالت و فاضلاب در راهرو اذیتمان می کرد. هر چه نفس می کشیدیم بوی کثافت و فاضلاب بود. تاریک بودن آن جا هم مزید بر علت شده بود. همین نفس کشیدن ما عامل مریضی و ناخوشی ما بود. هر چه میکروب در هوا بود وارد شش های ما می شد. آن شرایط هر روز توان ما را می گرفت. هیچ یک از مسئولان زندان فکری نمی کردند. به خیالشان زندانیان در هتل پنج ستاره زندگی می کنند. گاهی آلودگی هوا و محیط آن قدر زیاد می شد که وقتی بعضی از مسئولان برای بازدید می آمدند به محض باز شدن در سلول دماغشان را می گرفتند و زود می رفتند.