در اروپا، یک مرد و یک زن، از طریق توافق ساده با پدر و مادر یک کودک و با شرکت در مراسمی مذهبی، پدرخوانده و مادرخوانده کودک می شوند. در این حالت کودک در نزد پدر و مادر خونی خود می ماند؛ اما در صورتی که در اثر بیماری و حادثه ای ناگهانی هردوی آن ها فوت کردند، آن وقت کودک به خانه پدرخوانده یا مادرخوانده خود منتقل می شود و اینان سرپرستی کودک را برعهده می گیرند. رسم فرزندخواندگی با اهداف و به شکل های گوناگون در قالب جوامع دیده شده است. اشکال خیلی واقعی تر و ملموس تر آن این گونه است که یک خانواده که فرزندی ندارد و خواهان فرزند یا فرزندان بیشتری هستند، از روی ضرورت های انسانی، کودک یا کودکانی را به نام فرزند در زندگی خود می پذیرند و با آن ها مانند فرزندان خونی خود رفتار می کنند. این کودکان، بیشتر کودکانی هستند که پدر و مادر خود را از دست داده اند؛ اما در مواردی نیز پدر و مادر به علت تهی دستی امکان نگهداری از فرزند یا تعدادی از فرزندان خود را ندارند. در این صورت آن ها را رها می کنند و یا با توافق به دست خانواده ای می سپارند که آن ها را مانند فرزندان خود بزرگ کنند. در جوامع قبیله ای، پذیرش یا واگذاری فرزند، گاه به صورت یک سنت و فرهنگ عمل می کند. برای نمونه: در میان ترکمن ها رسم است که اگر کسی صاحب پسر نشود، برادر او که پسران متعدد دارد، یکی از پسران خود را به برادرش اهدا کند. به طور کلی رسم بر این بوده که فرزند از خویشان هم تبار گرفته شود؛ یعنی خویشاوندانی که متعلق به یک تیره یا طایفه باشند. قابل تاکید است که پذیرش فرزند پسر از تیره ها و طوایف دیگر هم مرسوم بوده، ولی همواره اولویت با خویشان نزدیک است. در هر دو صورت، فرزند گرفته شده، حق و حقوق اجتماعی دقیق و مشخصی دارد.