مرحبا ای هدهد هادی شده در حقیقت پیک هر وادی شده/ ای به سرحد سبا سیر تو خوش با سلیمان منطق الطیر تو خوش/ صاحب سر سلیمان آمدی از تفاخر تاجور زان آمدی/ دیو را در بند و زندان باز دار تا سلیمان را تو باشی رازدار/ دیو را وقتی که در زندان کنی با سلیمان قصد شادروان کنی/ خه خه ای موسیجهٔ موسی صفت خیز موسیقار زن در معرفت/ کرد از جان مرد موسیقی شناس لحن موسیقی خلقت را سپاس/ همچو موسی دیده ای آتش ز دور لاجرم موسیجه ای بر کوه طور/ هم ز فرعون بهیمی دور شو هم به میقات آی و مرغ طور شو/ پس کلام بی زفان و بی خروش فهم کن بی عقل بشنو نه به گوش/ مرحبا ای طوطی طوبی نشین حله درپوشیده طوقی آتشین/ طوق آتش از برای دوزخیست حله از بهر بهشتی و سخیست/ چون خلیل آن کس که از نمرود رست خوش تواند کرد بر آتش نشست