ببار بباره، از آسمون سیب می باره! یکی تو طاقچه یکی تو باغچه، یکی تو کوچه! ننه ی کچل این جوری بچه ی تنبلش را از خانه فرستاد بیرون. اما کچل خان عوض این که یک کار نان و آب دار پیدا کند، راه افتاد توی جنگل و رفت دنبال بازیگوشی... ولی حالا راستی راستی کچل تنبل چه جوری با یک غورباقه و یک تخم پرنده و یک گلوله نخ سرنوشتش را عوض کند؟ و...
کتاب کچل تنبل و دیو پخمه