به گواهی ادارهٔ سجل کرمانشاه، سیام بهمنماه سال ۱۳۶۱ خورشیدی، دور فلک به من رسید و نقشم در این نمایشخانهٔ بزرگ شروع شد. دو سال بعد از این که پردهٔ جنگ به پایان رسید و از موشکباران شهر و محلهٔمان جان به در بردم، به جبر روزگار به مشهد کوچ کردیم. پدرم کتاب زیاد داشت؛ مذهبیهایش را او دوست داشت بخوانم و شعر و داستانهایش را خودم. غیر از درس و مشق مدرسه، کودکی و اوایل نوجوانیام را با مجموعه داستانها و مثلهای کهن ایرانی سر کردم و ...