سرگرد بهزاد فرحان ، در زمان حمله عراق به ایران ، بدون اجازه از سازمان مربوطه خویش ، برای مبارزه به خرمشهر رفته ، اسیر دشمن می شود. پس از پایان جنگ نیز پنهانی به ایران باز می گردد. پس از بازگشت ، با ارسال دعوتنامه ای به همکاران زمان وقوع جنگ ، آنها را به منزل خود دعوت می کند. قبل از ساعت گردهمایی ، مورد اصابت گلوله ای از ناحیه سر قرار گرفته ، بستری می شود. پس از رسیدن مهمانان و برادرش معلوم می شود که او قصد داشته است وقایع اوایل جنگ را، که منجر به سقوط خرمشهر شد، برملا سازد، زیرا هنگام سقوط خرمشهر وی بارها قصد استفاده از مهمات موجود در منطقه را داشته ولی به دستور مقامات رده های بالاتر از این کار ممانعت شده است . حتی در غیاب وی ، در زمان اسارت ، کمیته ای از فرماندهان (افراد که آن شب به مهمانی دعوت شده اند) درجه و مقامش را به سبب تمرد از دستورات فرماندهی از او گرفته اند. در پایان بیگناهی او ثابت شده ، راز سوء قصد به او برملا می شود.
کتاب ضیافت به صرف گلوله