کجا می توانید شادی را پیدا کنید؟ چگونه باید با ترس های خود روبرو شویم؟ با مرگ یکی از عزیزان مقابله کنید؟
در حالی که تحصیلات آکادمیک به چنین سوالاتی پاسخ نمی دهد ، مکاتب فلسفی قدیمی از صدها سال پیش در مورد آن صحبت می کردند: آنها به شما یاد دادند چگونه زندگی کنید. حتی اگر این مدارس دیگر امروز وجود نداشته باشند ، من و شما و بیشتر مردم به همان اندازه به فلسفه ای نیاز داریم که ما را در زندگی راهنمایی کند.
کتاب « فلسفی زیستن » با اثر « جوناس سالزجیبر » این راهنمای قانع کننده و بسیار کاربردی به شما نشان می دهد که چگونه با هر مشکل در زندگی برخورد کنید و در نهایت بتوانید در بهترین حالت خود زندگی کنید. ترکیبی از خرد جاودانه و توصیه های قدرتمند ، کتاب کوچک رواقیسم راه را برای هر کسی که به دنبال زندگی آرام و عاقلانه در دنیای آشفته است ، نشان می دهد. همه ، اعم از پیر و جوان ، در جستجوی "فلسفه زندگی" باید این کتاب را بخوانند. این کتاب چارچوب و جزئیات رواقیسم را به سهولت توضیح می دهد. آنچه امروز در هند و جهان به آن نیاز داریم ، گسترش رواقیسم است. اگر به طور جدی تمرین شود ، جهان را به مکان بهتری برای زندگی تبدیل می کند و همنوعان ما را قابل تحمل تر می کند.
چگونه می توان خوب زیست؟ این پرسش اصیل فلسفی، از ابتدایی ترین دل نگرانی های فلسفهٔ رواقی ست. شخص چطور می تواند زندگی خود را زندگی کند و اصولا «هنرمندانه زیست کردن، چگونه است؟»
اپیکتتوس -آموزگار رواقیون- فلسفه را با صنعتگران هنرمند قیاس می کند: «همان طور که چوب در دست درودگر صیقل می خورد یا مفرغ در دست تندیس گر تراش می خورد، زندگی هریک از ما نیز به عنوان ماده ای خام، در جهت هنر زیستن، عمل می کند. فلسفه چندان به کار افراد کهنسال خردمند نمی آید، بلکه برای آنان که به دنبال زندگی و مرگ سعادتمندانه هستند، مهارتی ست واجب و ضروری. هر شرایطی که زندگی پیش روی ما می نهد، همچون پردهٔ سفید نقاشی یا قطعه سنگ مرمرینی است که به ما فرصت طراحی و تراشیدن می دهد، تا جایی که در طول عمر خود مبدل به هنرمندانی بی بدیل خواهیم شد. این عمده ترین کارکرد رواقی گری ست. به ما می آموزد چطور بر زندگی تفوق جوییم و هنگامهٔ مصیبت، آرامش از کف ندهیم، ساده گویم که از ما نقاش یا پیکرتراشی می سازد که همواره لذت از زیستن می برد.
آن چیست که به فرد فرصت خوب زیستن را می دهد؟ همان طور که اپیکتتوس می گوید، نه ثروت، نه بلندپایگی مقام و نه فرماندگی و سرکردگی، قطعا چیز دیگری لازم است. کسی که در پی خوش نویسی ست باید با اصول و مبانی آن آشنا شود و تمرین بسیار کند. یا شخصی که آرزو دارد موسیقی دان شود، باید به مطالعه و ممارست در این زمینه بپردازد. درست همانند اینها، آنکه در پی خوب زیستن است باید دانش گران سنگی در باب خوب زیستن کسب کند. آیا با معقول بودن این استدلال همدل هستید؟ سنکا، دیگر فیلسوف برجستهٔ رواقیون، که در جستار دوم با وی آشنا می شوید، می گوید: «فیلسوف کسی ست که مبانی اساسی چگونه زیستن را دریافته باشد.»
سلام، نمیخوام بگم که این کتاب معجزه میکنه اما با اطمینان میگم که متناسب با زمینه و ظرفیت و ارادهی مخاطب، بهش کمک میکنه که نسخه ای بهتر از خودش باشه. یکی از بهترین و صادقانهترین کتابهایی که خوندم. به شکلی جالب مباحث فلسفی و اخلاقی رو در تلفیق با روانشناسی موفقیت به مخاطب ارائه داده. و دچار شعارزدگی و کلیشههای ملال آور نمیشه. بخصوص در حوزه حفظ آرامش در تصمیم گیریهای آنی و همینطور کنترل خشم.