... این حقیقت را به که بگویم که جمعیت آمریکا تنها ه درصد جمعیت دنیاست، در حالیکه بیش از ۵۰ درصد کو کائین جهان در این کشور مصرف می شود ؟ به که بگوئیم بودجه نظامی آمریکا، که رقمی میلیارد دلاری است، معادل آن چیزی است که خرج نوشابه های الکلی در این کشور می شود ؟ یا به که بگوییم که ۱۵ میلیون نفر از آمریکائیها مبتلا به افسردگی هستند و سالانه بیش از ۵۰۰ میلیون دلار فقط صرف خرید داروی ضد افسردگی (Proyale) می شود ؟
باید دانست که هر کسی دارای امکانات، قابلیتها، توانائیها و خصلتهایی است که مخصوص خود اوست و چه بسا که قابل تقلید نباشد. به عنوان مثال، ممکن است کسی سرمایه کافی برای انجام کارهای بازرگانی در اختیار داشته باشد، ولی دانش و آگاهی لازم برای استفاده صحیح از آن سرمایه را نداشته باشد. شخص دیگری ممکن است تجربه و معلومات لازم را داشته باشد ، لیکن به علت نداشتن سرمایه، نتواند طرحهای ارزشمندی را که در نظر دارد به اجرا در آورد. لازم نیست که هر یک از این دو نفر ، دیگری را الگو قرار دهد، بلکه راز موفقیت، در همکاری بین این دو نفر است. در واقع شیوه الگو برداری نیز مانند بسیاری از شیوه ها، دارای کاربرد محدود و معینی است و نمی توان از آن برای رسیدن به هر نوع موفقینی استفاده کرد.
و علت آن است که بسیاری از مردم معنای واقعی خواستن را نفهمیده اند.
خواستن واقعی» آن است که به «تصمیم قطعی» بینجامد و تصمیم واقعی آن است که به «عمل» منجر شود و تنها، عمل صحیح است که ما را به «نتیجه» می رساند . دانستن، خواستن و توانستن، تنها در سایه «عمل» معنی و مفهوم پیدا می کند.