کتاب من قاتل نیستم

What I've done
مورگان دین کتاب چهارم
کد کتاب : 42397
مترجم :
شابک : 978-6001826672
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 431
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب من قاتل نیستم اثر ملیندا لی

"من قاتل نیستم" کتاب چهارم از مجموعه ی "مورگان دین" به قلم "ملیندا لی" است که یک مجموعه ی داستانی سرشار از تعلیق های عاشقانه و مهیج می باشد. هر کتاب از این مجموعه، معمای جدیدی را برای حل کردن دارد و به این شکل خواننده می تواند در صورت تمایل، هر کتاب را به عنوان یک رمان مستقل مطالعه کند. با این وجود، شکل گیری و توسعه ی شخصیت ها، کتاب به کتاب دیده می شود، بنابراین همیشه بهتر است این مجموعه ها به طور کامل خوانده شوند.
"مورگان دین" شخصیت اصلی مجموعه ، مادر سه فرزند است که پس از از دست دادن همسرش به شهر خود بازگشت. مورگان سابقا دادستان بود اما اکنون در طرف دیگر دادگاه قرار دارد و پرونده ها را به عنوان وکیل مدافع به عهده می گیرد. در هر پرونده، مورگان با دوست دوران دبیرستان خود، شروع به کاوش و بررسی رخدادهای میخکوب کننده می کند.
پرونده ی جدید مورگان برای کمک به دوستی است به نام لینکن شارپ. سال ها قبل شریک زندگی شارپ در حین انجام وظیفه کشته شد و اکنون بیوه ی او به دنبال کمک به دخترش می باشد؛ دختری که به قتل متهم شده است. هیلی غرق در خون در خانه ای عجیب و غریب بیدار شده بود و هیچ خاطره ای از شب قبل نداشت. تنها چیزی که رو به رویش می دید مردی بود که از شب قبل می شناخت و حالا با ضربات چندباره ی چاقو به قتل رسیده بود و اکنون او با خود می اندیشد که چه کار کرده است!

کتاب من قاتل نیستم

ملیندا لی
ملیندا لی، نویسنده ای آمریکایی است. او قبل از نویسندگی در بانک کار می کرد و نوشتن را به عنوان راهی برای تمدد اعصاب خود به هنگام بزرگ کردن فرزندانش آغاز نمود. لی پس از مدتی، کار خود در بانک را رها کرد و تمرکز خود را بر روی نویسندگی گذاشت. اولین رمان او نامزد دریافت جایزه ی بهترین کتاب اول توسط «انجمن بین المللی نویسندگان داستان های تریلر» شد.
نکوداشت های کتاب من قاتل نیستم
If you’re a romantic suspense fan and haven’t read this series I’d highly recommend just starting from the beginning.
اگر طرفدار تعلیق عاشقانه هستید و این مجموعه را نخوانده اید ، توصیه می کنم از ابتدا شروع کنید.
All About Romance

قسمت هایی از کتاب من قاتل نیستم (لذت متن)
آب دهانش را قورت داد و اسید توی معده اش غوغا کرد . امکان نداشت چنین اتفاقی بیفتد ، حتما داشت کابوس می دید . با ترسی که توی وجودش در حال بیشتر شدن بود ، خودش را کنار تاج تخت عقب کشید و تا جایی که می توانست از لکه رده های خون روی لحاف فاصله گرفت . ولی فرار از آن ها ممکن نبود . وحشت زده به بدن خودش خیره شده . برهنه بود و دست ها ، بازوها و پاهایش از خون خشک پوشیده شده بودند . حینی که به دنبال زخمی به روی پوستش می گشت ، وحشت در وجودش فوران کرد . خراشی روی بازویش پیدا کرد ، ولی اصلا امکان نداشت از آن خراش این خونی که روی رختخواب ریخته بود ، بیاید . اگر خون خودش نبود . بس خون کی بود ؟