سپس جک ریچر حین قدم زدن در شهر کوچکی در ویسکانسین، پشت ویترین مغازه امانتفروشی چشمش به یک انگشتر فارغالتحصیلی دانشکدهی افسری «وست پوینت» میافتد؛ وست پوینت ۲۰۰۵ سالی دشوار برای فارغالتحصیل شدن؛ جنگ عراق و افغانستان. انگشتر خیلی کوچکی است، پس متعلق به زنی بوده است. در قسمت داخلی انگشتر حروف اول اسمش حکاکی شده است. ریچر که خود هم فارغالتحصیل وست پوینت بوده است، از خودش میپرسد چه شرایطی باعث شده یک نفر چیزی را که طی چهار سال سخت به دست آورده اینگونه رها کند، تصمیم میگیرد تهوتوی قضیه را دربیاورد، زن را پیدا کند و انگشترش را به او برگرداند. هرچقدر ریچر عمیقتر به این مسئله میپردازد و چیزهای بیشتری دستگیرش میشود، به خطرات آن منطقه بیشتر پی میبرد. در نهایت معلوم میشود انگشتر تکهای متصل به زنجیرهای بسیار اسرارآمیزتر است.
کتاب صف نیمه شب