1. خانه
  2. /
  3. کتاب شاهزاده های پرنده

کتاب شاهزاده های پرنده

3.6 از 1 رأی

کتاب شاهزاده های پرنده

کتابهای طلایی ۱۲
Bird Princes
٪15
50000
42500
معرفی کتاب شاهزاده های پرنده

در این کتاب داستان: شاهزاده‌های پرنده را خواهید خواند.

نام «کتاب‌های طلایی» را شنیده‌اید؟ نشنیده‌اید؟ حق دارید. نسل‌های امروز از این سری کتاب‌های مشهور نسل‌های دیروز خیلی مطلع نیستند. احتمالا اگر از کتابخوان‌ها و کتاب‌خوانده‌های نسل قبل، از پدران و مادرانتان بپرسید، خاطره‌ای از آشنایی و دوستی و الفت خود با این کتاب‌ها برایتان تعریف می‌کنند. کتاب‌هایی که در «موسسهٔ انتشارات امیرکبیر» عبدالرحیم جعفری منتشر می‌شد و نسلی نوپا را پابه‌پای خودش با کتاب آشنایی داد و همراه کرد. عمدهٔ این کتاب‌ها ترجمهٔ نوجوان آن روزگار و ویراستار و فرهنگ‌نویس نامدار امروز است: محمدرضا جعفری. شماری از صاحبنظران، زبان و لحن‌هایی را که مترجم در روایت این کتاب‌ها به کار برده است، از نمونه‌های درخشان و موثر ادبیات کودک و نوجوان تلقی کرده‌اند. کودکان و نوجوانان از راه این کتاب‌ها با بزرگ‌ترین داستان‌ها و قصه‌های ادبیات جهان آشنا می‌شوند و به جهانی قدم می‌گذارند پر از شخصیت‌ها و ماجراهای شگفت و اتفاقات حیرت‌انگیز. با سندباد بحری بادبان می‌گشایند و دریا به دریا می‌روند تا ناشناخته‌ها را کشف کنند، با هفت کوتوله هم‌قدم می‌شوند و می‌روند دیدن سپیدبرفی، با آرتورشاه و دلاوران میزگرد ملاقات می‌کنند و راه‌ورسم قهرمانی و جوانمردی می‌آموزند، به دل اقیانوس می‌زنند و شکوه نهنگ سفید، موبی‌دیک، را نظاره می‌کنند. باز هم بگوییم؟ بهتر است خودتان کتاب‌های طلایی را دست بگیرید و ورق بزنید و بخوانید و به جمع هزاران کودک و نوجوان دیروز بپیوندید و در جهان این داستان‌ها کنار آن‌ها حاضر شوید. می‌پرسید: آیا این کتاب‌ها برای کودک و نوجوان امروز قدیمی نیست؟ می‌گوییم اگر بزرگ‌ترین آثار ادبی تاریخ بشر قدیمی شده باشد، این داستان‌ها هم قدیمی شده است. به‌باور ما این داستان‌ها زنده و تازه و تپنده‌اند، تا ادبیات و تخیل و جستجوگری در روان انسان زنده است.
درباره محمدرضا جعفری
درباره محمدرضا جعفری
27 اسفند ماه سال 1327 در  محله ناصر خسرو به دنیا آمدم. تنها فرزند پسر خانواده هستم و چهار خواهر دارم. در حیاط خانه ما در ناصرخسرو  زیرزمینی داشتیم كه در آن پراز كتاب بود و من بین این كتاب ها قایم  می شدم و بازی می كردم. وقتی بزرگتر شدم پدرم مرا به فروشگاه ناصرخسرو می برد و روز و شب من بین كتاب ها می گذشت. كم كم سعی می كردم اسم كتاب ها را یاد بگیرم. وقتی شش سالم بود به خیابان جمالزاده شمالی كنونی رفتیم. در آنجا من را به مدرسه فرانسوی ها به نام «مریم» بردند. من از لباسی كه خواهرهای آن مدرسه می پوشیدند می ترسیدم. این باعث می شد از مدرسه فراری باشم تا اینكه در نزدیكی های خانه ما مدرسه ای باز شد و من به آنجا رفتم. شش كلاس اول را در این مدرسه گذراندم.
در دوران دبیرستان دوست داشتم به مدرسه البرز یا ادب بروم اما پدرم  من را در مدرسه اندیشه ثبت نام كرد  كه برای من تبعیدگاه بدی بود؛ چرا كه هیچ كدام از همكلاسی های من در این مدرسه نبودند. زمانی كه می خواستم انتخاب رشته كنم با آقای آذر یزدی مشورت كردم و گفتم كه به ادبیات علاقه دارم. ایشان هم پیشنهاد دادند كه رشته طبیعی بخوانم. بنابراین سال 1346 دیپلم گرفتم.
فروش كتاب های درسی برای همه یك «بره كشون» بود. زمانی كه فروش این كتاب ها شروع می شد مادرم به همراه خواهرهای من به فروشگاه ناصرخسرو می آمدند و در فروش كتاب به ما كمك می كردند. این اتفاقات مربوط به حدود سال 1335 است. مادرم صندوق دار فروشگاه بود.
قسمت هایی از کتاب شاهزاده های پرنده

روزی بود و روزگاری بود، پادشاهی بود که ده پسر و یک دختر داشت. اینها بچه های خوب و خوشحالی بودند ، و در قصر زیبائی زندگی می کردند. بچه ها لباسهای قشنگی داشتند، و صدها جلد کتاب داستان برای خودشان جمع آوری کرده بودند ، و دفترها و جزوه هایشان همه از طلا بود و درسهایشان را با قلمهای جواهر نشان در آن جزوهها و دفترها می نوشتند. پادشاه دستور داده بود که برای بازی بچه ها باغی بسازند و در این باغ دیگر کسی به آنها نمی گفت :« گلها را لگد نکنید!» .

مقالات مرتبط با کتاب شاهزاده های پرنده
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
راهکارهایی برای علاقه مند کردن کودکان به کتاب خواندن
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب شاهزاده های پرنده"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

درود چقدر زیبا سری کتاب‌های طلایی را معرفی نمودید. دقیقا با زیبایی و اثربخشی این کتابها، نسل ما علاقمند به کتابخوانی شد. کتاب‌های طلایی داستان‌های شگفت انگیزی را نقل میکرد که کودکان را بر بال خیال پرواز می‌داد و ذهنش را خلاق می‌ساخت. مجموعه‌ی مارتین و ژان، داستان گل و آفتاب و ... کیهان بچه‌های آن روزگار پر از داستان‌های اساطیری بود. کم کم بزرگ شدیم و ملیله و دمنه را به زبان ساده‌تر خواندیم و رسیدیم به آثار صمد بهرنگی و ماجراهای اولدوز و یاشار و ... و بعد هم آثار عزیز نسین. دو جلد داستان راستان هم در شرایط بعدی اضافه شد و این عادت کتابخوانی با نسل ما پیش رفت. این تجربه‌ها و خاطرات شیرین جا دارد که با تدبیر برای نسل جوان تکرار شود.

1403/06/18 | توسطالهام سادات - کاربر سایت
0
|