مگر نه اینکه گفتگو معجزه می کند؟ ولی باور کنید چندین و چند بار صدایش کرده ام و روبرویش نشسته و نصیحتش کرده ام. حتی پیشنهاد کرده ام اگر بخواهد نقش دیگری به او بدهم و حتی شکل و شمایلش را هم عوض کنم. ولی او مثل فیلسوف ها زل زده توی چشمم که «من همین جوری هستم. اگه بخوای تغییرم بدهی دیگر من، من نخواهم بود. چیزی می شوم که دیگر این من نیستم. من خودم هستم؛ با همه ی خوبی ها و زشتی ها؛ با همه درستی ها و پلشتی ها.»
کتاب هذیان