جان دی کاپوتو در این کتاب تامل برانگیز به بررسی ریشه های تفکر دینی می پردازد. سوالات قانعکنندهای در این راه مطرح میشوند: "وقتی خدای خود را دوست دارم، چه چیزی را دوست دارم؟" و "جنگ ستارگان چه چیزی می تواند در مورد استفاده معاصر از دین به ما بگوید؟"چرا دین برای بسیاری در عصر پست مدرن و نیهیلیستی منبعی برای هدایت اخلاقی است؟ آیا «دین بدون دین» ممکن است؟
کاپوتو با تکیه بر تصاویر معاصر دین، مانند فیلم رسول رابرت دووال، بینش های تخیلی و جذابی را در مورد بنیادگرایی مذهبی ارائه می دهد. این حکمت مرسوم است که دین را در گفتگوهای معمولی مطرح نکنیم. این موضوع تمایل دارد مردم را به مومنان و شکاکان تبدیل کند. در حالی که یک گروه چیزی بیش از تجربه شخصی در حمایت از ادعاهای خود ارائه می دهد، گروه دیگر تمایلی به پذیرش چیزهای فراتر از مکاشفات علمی ندارد. هیچ یک جایگزین رضایت بخش برای کاپوتو نیست، که مراقبه های خود را در "درباره دین" با ابهام، عدم اطمینان و امیدواری القا می کند. کتاب کاپوتو خوراک بحث های خسته کننده دانشگاهی نیست. یعنی نه دفاع پیشفرض از اعتقاد دینی است و نه دلیلی بر غیرممکن بودن خدا. این یک کتاب باریک است که پر از بینش و لمس گاه به گاه عمیق است.
مذهب برای عاشقان، برای مردان و زنان پرشور، برای افراد واقعی است که به چیزی اعتقاد دارند، مانند دیوانه به چیزی امیدوار هستند، کسانی که به چیزی اعتقاد دارند، کسانی که چیزی را با عشقی فراتر از درک دوست دارند. جای تعجب نیست که کاپوتو جایگاهی برای خود بهعنوان یکی از صادقترین و متفکرترین نویسندگان در فلسفه امروز قارهای ایجاد کرده است. در میان متفکران نخبهگرا که به نظر میرسد به اصطلاحات و نوشتههای پرپیچ و خم به خود میبالند، کاپوتو مکملی شادابکننده است و از این باور که جوهر فکری با وضوح در تضاد است، خودداری میکند. تمایل او به اخلاق و دین در کتابهای او در مورد این موضوعات آشکار است.
کتاب اینک دین