تقریبا به ناچار زمانی در زندگی فرا می رسد که اوضاع خوب پیش نمی رود. گاهی اوقات شر ما ناشی از شرایط بیرونی است: طلاق، ورشکستگی، شکست. گاهی اوقات از درون می آید، زمانی که به نظر می رسد همه چیز در بیرون خوب است. در این صورت، وسوسه سرزنش دیگران بر ما چیره می شود،. چه می شد اگر خودمان دیوارهای زندانمان را می ساختیم؟ اگر شخصیتی که ناخواسته با او همذات پنداری کنیم، ما را قربانی دیگران و جلاد ناخودآگاه خودمان کند چه؟ چه ماشین مهیبی را برای شکست دادن این شادی که ادعا می کنیم دنبالش می کنیم راه می انداختیم! اما خبر خوب: اگر در این آشفتگی تنها باشیم، امکان رهایی از آن وجود دارد. اما چگونه؟ شادی، صلح و آزادی از قبل در درون ما وجود دارد. این فضایی که ما آنها را در آن پناه می دهیم قابل تخریب نیست. او بی وقفه ما را تشویق می کند تا استعدادها، استعدادها و ویژگی هایمان را دوباره کشف کنیم، آنها را ابراز کنیم و به خود احترام بگذاریم. گای کورنو در این کتاب از ما دعوت میکند تا این فضا را دوباره کشف کنیم و نه قربانیان و نه اعدامکنندگان، واقعا خودمان شویم، یعنی صنعتگران وجودمان.
کتاب قربانی دیگرانیم و جلاد خویش