دیدار فانتزی فرهاد و خانم تاج بر سر گور فرزاد کشاورز آن چیزی نبود که فرهاد گفته بود و بیش تر حاصل ذهن افسانه ساز شیرین بود. دختر افسانه سازی که در لحظه یی تغییر جهت می داد. این بار در همان کافه نادری بودند و فرهاد فنجان قهوه در دست داشت توضیح می داد: وقتی فهمیدم پدر و مادرم آن هایی نیستند که بزرگم کردند. سهراب وار به جستجوی هویت و اصل و نسبم افتادم که رسیدم به آقای سوهانی و بعد مادر را یافتم و با او و چند شاخه گل سرخ آمدیم و بر سر مزاری که مادر، نمادین برای پدر ساخته بود. وقتی گفتم پس پدر در کجا خاک است، گفت: «در جایی در سرزمین شرق، تمام خاوران مزار اوست» و...