مدتی است می بینم که بیشتر وقت ها دارم به سفره ماهی ها فکر می کنم. هنگامی که در خیابان راه می روم یا در لحظه ی ناهوشیاری پیش از خواب این حالت برایم رخ می دهد. البته نه به سفره ماهی های طبخ شده، بلکه به آن هایی که زنده اند و با تغییر رنگ در کف دریا پنهان می شوند. کسانی که از ماسک زیرآبی استفاده می کنند می دانند که تشخیص آن ها کار آسانی نیست و تنها از حرکات جزیی و منظم شنی که روی بدن شان است می توان متوجه حضورشان شد. فقط چشم هایشان، در کنار یکدیگر دیده می شود. در واقع این چشم ها هستند و نه دندان ها، باله ها یا اسکلت فرز و چابک آن ها که با تشخیص خطرات و نزدیک شدن شکارهای احتمالی فرمان تغییر رنگ پوشش بدن را صادر می کنند و به این موجود بسیار محتاط و بزدل، امکان بقا می دهند و...
کتاب هر واژه یک بذر است