سوزانا تامارو در خانوادهی بورژوازی در تریسته پا به دنیا گذاشت.
تامارو با کتـاب «سر در ابرها» نخستیـن قدم را در دنیـای ادبیـات بـرداشت. سال 1994 پس از سه سال سکوت، شاهکار خود رمان «آنجا برو که دل تو را میبرد» را توسط انتشارات «بالدینی و کاستولدی» منتشر کرد. گرچه با استقبال سردی از سوی منتقدینادبی مواجه شد، امّا بیش از 15 میلیـون نسخه در سراسر جهان فروش رفت. سال 2011 در نمایشگـاه کتاـب «تورینو» کتاب «آنجا برو که دل تـو را مـیبرد» در لیست 150 کتاب برتر ایتالیا قرار گرفت.
روایت این رمان روایت یک دوستـی بیغل و غش میان دو تن با دو گونهی متفاوت از ناتوانی است. پیر لوئیجی دوست سوزانا به دلیل حادثهای در نوجوانی روی صندلی چرخدار مینشیند و خود سوزان تامارو دچار نوعی سندروم عصبی است که از همان نخستین سالهای عمر منجر به تنهایی او میشود. لوئیجی در سال 2017 فوت میکند. و سوزانا این کتاب را با تمام احساس برای او مینویسد. کتابی که قادر است به رخوت دوران نوجوانی و خشونتی بپردازد که گریبانگیر آدمهاست، آدمهایی حساس و شکننده که تسلیم چرندیات و بدیهای دنیا نمیشوند. کتابی که از عشق سخن میگوید، از توانایی تغییر و از رستگاریی که تنها از طریق کلمات به دست میآید. کتابی که از گفتن دربارهی روح و رموزی که ما را احاطه کردهاند، دربارهی هستی و نیستی و معنای عمیق وجود ما ابایی ندارد.
کتاب نگاهت به جهان روشنی می بخشد